حضور حافظ
درباره نویسنده سید عطاءالله مهاجرانی:
سید عطاءالله مهاجرانی نویسنده کتاب حضور حافظ، نویسنده و سیاستمدار ایرانی است. وی در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۳۳ زاده شد. تحصیلات عالی خود را در رشتهٔ تاریخ در دانشگاههای اصفهان (کارشناسی) شیراز (کارشناسی ارشد) و تهران (دکتری) گرفت. وی نمایندهٔ شیراز در دوره اول مجلس شورای اسلامی، معاون پارلمانی نخستوزیر در دوران نخستوزیری میرحسین موسوی، معاون پارلمانی رئیسجمهور در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، عضو شورای سیاستگذاری صدا و سیما و همچنین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دورهٔ اول ریاستجمهوری محمد خاتمی بود. او همچنین عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس بود و هماکنون در بریتانیا سکونت دارد.
درباره کتاب حضور حافظ:
شعر حافظ از لحاظ بلندی اندیشه، پرواز تخیل، تصویرگری، هنر بیان، لطف ترکیب سخن، جادوی موسیقی کلام، نمونهای کامل و تمام است و نیز از افکار لطیف عارفانه، لحن ظریف رندانه با نقدهای هوشمندانه و بسیاری جهات دیگر جاودانه و در اوج است.
دیوان حافظ اگر به دریا تشبیه شود، از میان دریای دیوان او آفتاب قرآن میتابد. در امواج غزلها میتوان نشانه و راز و رمز آیات را جستجو کرد. اگر دیوان حافظ به کوه تشبیه شود، وقتی به قلۀ غزلهای عاشقانۀ عارفانه میرسیم و افق را میبینیم و نفس تازه میکنیم، آفتاب قرآن بر قلۀ دیوان حافظ تابیده است و افق نگاه ما قرآنی است. قرآن مجید دم حیاتبخش مسیحایی است که بر تاروپود جان و روان حافظ دمیده و مانند نسیم سحری خوشبویی بر واژگان و معانی دیوان او وزیده است. قرآن مجید در دیوان حافظ حضوری آشکار دارد یا به عبارتی دیگر حافظ غزلیات خود را در حضور قرآن سروده است. غزلیات حافظ همه از غزل رنگین جان او، رنگ و معنا گرفتهاند. جان حافظ نیز در فضای دولت قرآن بالیده است.
کار کارستان حافظ این است که شهد منظومۀ معانی را در شکر منظومه واژگان با جادوی منظومۀ آوایی، در تابلوهای صورتگری درهم آمیخته است. از کتاب دیوان شرقی گوته میتوان دریافت که در زبان آلمانی نیز گوته شاعری را نیافته بود که او را مثل حافظ از خود بیخود کند و دیوان شرقی را در حال و هوای دیوان غزلیات حافظ بسراید.
نویسنده در این کتاب کوشیده به تماشای باغ آینه غزلیات حافظ برود. در این گشتوگذار یا گلگشت، دربارۀ منظومۀ معانی، منظومۀ بیانی، منظومۀ آوایی، منظومۀ تصویری یا صورتگری و نگارگری و منظومۀ روایی (غزل ـ داستان) دیوان حافظ تأمل کرده است. این پنجگانه در شناخت غزلهای عارفانه ـ عاشقانه، غزلهای عاشقانه ـ عربی و نیز غزلهای رندانۀ حافظ به مثابۀ راهنما یا چراغ راه، مسیر پیچیده و گاه لغزان و البته رقصان غزلیات حافظ را روشن میکند؛ روشنایی که در تلألؤ آن شاهد رقص سایههای ابریشمین و نقرهای هستیم.
اوجِ اوج حافظ، غزلهای عرشی اوست؛ غزلیاتی که همانند داستانهای رمزی ابن سینا، حی بن یقظان، رساله الطیر و سلامان و ابسال، با یکدیگر پیوند خوردن و مکمل یکدیگرند. غزلهای عرشی «الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها» و «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد» مثل آینه، تمام دیوان را در خود بازتاب میدهند. از زاویۀ نگاه این دو غزل، نویسنده به بازتاب منظومۀ معانی و بیانی و موسیقایی و تصویری و روایی نگریسته است.
قسمتی از کتاب حضور حافظ:
غزل عرشی یا آسمانی «اَلا یا ایّها الساقی»، با مصرعی عربی آغاز و با مصرعی به همین زبان پایانبندی شده است. بین هر دو مصرع نسبتی وجود دارد. بین دو مصراع فاصله هست و نیست. به تعبیر شیخ محمود شبستری:
سر هر دو حلقه هستی
به حقیقت به هم تو پیوستی
حافظ در این غزل سر هر دو حلقه هستیِ غزل را پیوند زده است:
الا یا ایّها السّاقی اَدِرْ کَاْساً و ناوِلْها
مَتی ما تَلْقَ مَنْ تَهْوی دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها
سیر و صورت غزل دایره وار است. با نام ساقی آغاز میشود و با لقاء او کمال میپذیرد. این لقاء هنگامی میسر میشود که سیر انسان در مدار عشق صورت گرفته باشد. در آن مدار میبایست دنیا را رها کند، چشم جهان بین را بربندد تا دیده جان بینش گشوده شود. چگونه غزل با نام ساقی آغاز میشود؟
ترکیببندی مصرع نخست را دقّت کنید: الا یا ایّها الساقی. «یا» که حرف نداست در میان دو ادات تنبیه «اَلا» و «ها» قرار گرفته است. «ایُّ» اسم موصول است که ها تنبیه به آن افزوده شده است. ساقی که منادیست، لزوماً با الف و لام تعریف ذکر شده است. اگر حافظ این مصرع را به زبان پارسی میسرود، این ترکیببندی نحوی به ویژه الف و لام تعریف موضوعیت و طبعا کارکردی نداشت و معنا در افق محدودتری بیان میشد.
استفاده از صورتبندی ندا و منادی، در شعر پارسی و عربی مرسوم بوده است. ترکیببندی حافظ به لحاظ صورت و نیز معانی لطف خاصی دارد. اندکی در همین ترکیببندی درنگ کنیم.
همین خطاب یا ندا به شکلهای مختلف و متفاوت در دیوانهای پیش از حافظ مطرح شده است. عباس ابن احنف (د.۱۹۲ ق) شاعر عصر عباسی و از نزدیکان هارون الرشید در قصیدهای سروده است:
و ابْتَسَمَ الصُّبْحُ و اَبْدی لَنا
عَنْ غُرَّةٍ واضِحَةٍ کالْاِضاة
یا ایها السّاقی اَدِرْ کاْسَنا
و اکرُرْ علینا سَیدَ الاَشْرَبات
آیا دیوان عباس ابن احنف به دست حافظ رسیده بود؟ افزون بر عباس ابن احنف، نزدیکترین صورتبندی را میتوان در برخی از غزلهای عربی مولانا جلال الدین بلخی در دیوان شمس مشاهده کرد. غزل ۲۷۶ در دیوان شمس:
ایُّها السّاقی اَدِر کَاْسَ البَقا من حُبّهِ
طالَ ما بِتْنا مَریْضَاً نَبْتَغی هذا الشِفاء
لا نُبالی من لَیالٍ شَیَّبَتْنا بُرْهَةً
بَعدَ ما صِرنا شَباباً مِنْ رَحیقٍ دائِماً
ای ساقی، جام بقای عشقِ او را بگردان
بیماری ما به درازا انجامیده است، در انتظار شفاء هستیم.
ما دیگر به آن شبهایی که پیرمان کرد، نمیاندیشیم
ما از شراب مدام او جوان شدهایم
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.