حرف آخر
درباره نویسنده تامس نیگل:
تامس نِیگل (Thomas Nagel) نویسنده کتاب حرف آخر، زاده ۱۹۳۷ فیلسوف آمریکایی که در حال حاضر استاد فلسفه و حقوق در دانشگاه نیویورک است. او در زمینه فلسفه ذهن، فلسفه سیاسی، فلسفه اخلاق و معرفتشناسی پژوهش میکند. شهرت او بیشتر به خاطر نقد تبیینهای تقلیلگرایانه از ذهن به ویژه در مقاله «خفاش بودن چه کیفیتی دارد» و دستاوردهایش در زمینه اخلاق وظیفه گرا است. او در فلسفه اخلاق از امکان دیگرگزینی دفاع میکند.
درباره کتاب حرف آخر:
کتاب «حرف آخر» چند ویژگی مهم دارد: ۱. این اثر مثل اکثر کتابهای نیگل نشاندهندهٔ شجاعت فکری او است. خیلی از منتقدانِ نیگل شجاعتِ فکری او را تحسین میکنند. در دههٔ ۱۹۹۰ که پستمدرنیسم چهارنعل میتاخت، او با نوشتن کتاب «حرف آخر» مُهر ابطالی بر این جریان ویرانگر زد. ۲. این اثر مثل اکثر کتابهای نیگل کمحجم است. یکی از کسانی که این کتاب را بررسی و نقد کرده بود در ابتدای نوشتهاش گفته بود که نیگل، به قول ویتگنشتاین، شجاعت این را دارد که کتاب کمحجم بنویسد. ۳. این کتاب بهغایت دشوار و پیچیده و در عین حال مجمل است.
تامس نیگل متفکری است که در طول پنجاه سال حیات فکری غنی و پربارش با پرسشهای بسیار بغرنج و دشوار دست و پنجه نرم کرده است. پاسخهایی که او به این پرسشها میدهد، به قول دیگر متفکران، بسیار زیرکانه و حکیمانه و همراه با شوخطبعی است و همین مطالعهٔ آثار و افکارش را روشنگر و لذتبخش میکند.
قسمتی از کتاب حرف آخر:
استدلال شکاکانه مستلزم بهدستدادن راهحل شکاکانه است. اگر چیزی تحت عنوان معنا نداریم، آنگاه گفتگو و مفاهمه چگونه صورت میگیرد؟ با توجه به استدلال شکاکانه، نمیتوانیم کاربست درست یکواژه را از کاربست نادرست آن تفکیک کنیم، یعنی شروط صدق را نداریم. کریپکی میگوید از نظر ویتگنشتاین، اگرچه در این میان شرایط صدق نداریم، به جای آن «شرایط اخبارپذیری» داریم. در واقع، چیزی در ذهن که معنای یک واژه را مشخص میکند وجود ندارد، اما میتوان از طریق توجه به دیگر کاربران زبان و نحوه کاربست واژهها از سوی اینکاربران، معانی واژهها را دریافت. به تعبیر دیگر، کاربران زبان، شرایط اخبارپذیری را با بودن در یک جامعه زبانی و اشتغال به عمل کردن درمییابند. یعنی کاربران در تعامل با دیگر اعضای یک جامعه زبانی، معانی واژهها را در بافتهای گوناگون احراز میکنند.
در اینجا تفکیک شرایط اخبارپذیری از شرایط صدق اهمیت پیدا میکند. در شرایط صدق، معنای هنجاری در کار است اما در شرایط اخبارپذیری توصیف طبیعیانگارانه به کار میآید. در اینجاست که نقد نیگل آشکار میشود. اولا در توصیف طبیعیانگارانه میگوییم انسانها چگونه روندی را طبیعی مییابند و با انجام چهکاری موافقت دارند. در پاسخ به اینپرسش که چگونه موجودی متناهی میتواند مفهومی مانند «بهعلاوه» را که بینهایت معانی ضمنی دارد بفهمد، اصلا کفایت نمیکند که به توصیفهای طبیعیانگارانه و به کاربرد مشترک ایناصطلاح متوسل شویم. ثانیا در توصیف طبیعیانگارانه، بُعد هنجاری از قلم میافتد. اشتباه است که فکر کنیم وقتی کسی معنایی را از یککلمه مراد میکند، واقعیت طبیعی درباره اوست که میتوان برحسب اصطلاحات غیرهنجاری تحلیل کرد. منظور از «بهعلاوه» افزودن است و این بهعلاوه معنای هنجاری دارد و نه معنای طبیعی و ناظر به معنای طبیعی و ناظر به واقع.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.