جنبش طالبان از ظهور تا افول
درباره نویسنده محمد سرافراز:
محمد سرافراز نویسنده کتاب جنبش طالبان از ظهور تا افول، (زاده ۱۳۴۰ در تهران) رئیس سابق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از ۱۵ آبان ۱۳۹۳ تا ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ بودهاست. وی عضو شورای عالی فضای مجازی و دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه سن ژوزف بیروت است و به زبانهای انگلیسی و عربی مسلط است. او کتابی به زبان عربی با نام جنبش طالبان از ظهور تا افول نیز نوشته که در میانه دهه هشتاد، در بیروت و اردیبهشت سال ۹۰ در ایران توسط انتشارات سروش منتشر شدهاست. وی در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، رسماً از سازمان صدا و سیما، بازنشسته شد.
درباره کتاب جنبش طالبان از ظهور تا افول:
جنبش طالبان، جنبشی شبهنظامی_اسلامی افغان است که در سال ۱۹۹۴ میلادی و پس از عقبنشینی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۹ به قدرت رسید و بر شهرها و استانهای اصلی افغانستان سیطره یافت، تا اینکه در سال ۲۰۰۱ میلادی، بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر سقوط کرد.
محمد سرافراز در کتاب خود، «جنبش طالبان از ظهور تا سقوط»، به بررسی پدیدهای از پدیدههای اسلام سیاسی سنی میپردازد. نویسندهی این کتاب اشکالات متعددی در خصوص شکلگیری این جنبش، گرفتاری آن در دام جغرافیای سیاسی کشورهای بزرگ و کشورهای قدرتمند منطقهای، ایدئولوژی سلفی_وهابی حاکم بر آن و گرفتاری این جنبش در چنگال کشمکشهای نژادی و منطقهای ذکر میکند.
نگرش و برداشت نویسنده به تعدد سبک و سیاقهای تاریخی و جغرافیایی و تعدد سطوح تحلیلهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی نگرشی خاص است. سرافراز در این کتاب به تجزیه و تحلیل سیر تحولات این جنبش، مقدمات ظهور آن، نقش کشورهای ذینفع منطقه مانند پاکستان، عربستان سعودی و ایالات متحدهی امریکا در پیدایش جنبش سنی افراطی برای آنکه بهمثابه برداشتن گامی برای مبارزه با اسلام سیاسی شیعی و مقدمهی سیطرهی ایالات متحده امریکا بر منابع حیاتی انرژی و راههای تولید و انتقال آن باشد و این تصور که محور سنی وهابی_سلفی افراطی در برابر جنبشهای آزادیبخش اسلامی، مانند جنبش مجاهدان افغان و جمهوری اسلامی ایران بایستد میپردازد.
همانطور که نویسنده شرح میدهد، پر واضح است که ظهور جنبش طالبان، مانند بسیاری از جنبشهای سنی سلفی_وهابی دیگر در جهان اسلام، همانطور که در جنبش القاعده به رهبری اسامه بن لادن تجلی یافته، چیزی جز نتیجهی تداخل و برخورد منافع کشورهای ذیربط و دستگاههای اطلاعاتی آنها نظیر پاکستان، عربستان سعودی، ایالات متحده و… نیست. این کشورها دین، مذهب و نژاد را برای ضربه زدن به جنبشهای اسلامی اصیل سنی یا شیعه و تأمین منافع ژئواستراتژیک خود و بهویژه ایجاد دیوار و سدی سنی در برابر نقش محوری همسایگان و ایستادگی آن در مقابل طرحهای امریکا در جهان اسلام و عرب، به کار میگیرند.
به همین علت تمام این کشورها درصدد آن برآمدند که از طریق مطرح کردن طالبان به عنوان نمایندهی اسلام سیاسی، چهرهی اسلام سیاسی سنی و شیعه را خدشهدار کنند.
برخورد این جنبش با هموطنان خود بهویژه با زنان و افراطیگری آن در اجرای رسم طهوریه، چهرهای بسیار منفی از مسلمانان در رسانههای غربی ترسیم کرد. کتاب حاضر سیر تاریخی این جنبش را واکاوی میکند.
قسمتی از کتاب جنبش طالبان از ظهور تا افول:
جنبش طالبان هیچ اهمیتی برای قوانین و مقررات و عرف بینالملل قائل نبود و بعد از سیطره بر پایتخت افغانستان، نظام حکومتی استبدادی و قوانین ظالمانهای به ساکنان پایتخت تحمیل کرد. این جنبش، نجیبالله، رئیس جمهوری کمونیست برکنار شدهی افغانستان، را که به مقر سازمان ملل متحد در کابل پناه برده بود، دستگیر و در یکی از میدانهای شهر به دار آویخت. رهبران جنبشهای جهادی نیز از ترس برخورد هولناک طالبان از پایتخت گریختند.
دولتی که ملاعمر، رهبر طالبان، از شش نفر تشکیل داده بود و ریاست آن را ملامحمد ربانی به عهده داشت، طی دو روز شمار زیادی از ساکنان پایتخت را به قتل رساند. همچنین رهبری جدید فرمانهایی در خصوص مسائل اجتماعی صادر کرد و مقررات جدیدی به جامعهی افغان تحمیل کرد. طالبان پس از آن به زنان اجازه نمیدادند بدون برقع از منزل خارج شوند. همچنین مردان باید ریشهای بلند میگذاشتند.
زمانی که جنبش طالبان بر کابل سیطره یافت، گروههای جهادی از ضعف شدید و فروپاشیهای پیدرپی رنج میبردند و اگر رهبران طالبان میتوانستند بر مزار شریف، پنجمین ولایت مهم افغانستان سیطره یابند، بهراحتی میتوانستند ادعا کنند که بر تمام افغانستان سیطره مییابند.
در ماه مه ۱۹۹۷ میلادی، طالبان شهر مزار شریف را مورد حمله شدید قرار داد و برای مدت کوتاهی آن را اشغال کرد. این مسئله باعث شد که دولت پاکستان با شتاب هرچه بیشتر حکومت طالبان بر افغانستان را به رسمیت بشناسد، اما طالبان خیلی خیلی زود مزار شریف را به دنبال ضدحملهی نیروهای مجاهدین و گروههای مدافع این شهر از دست داد و متحمل خسارت سنگینی شد و همین مسئله طالبان را ناچار کرد که از جبههی شمال عقبنشینی کند.
برخی از تحلیلگران طالبان را جریانی کاملاً یکدست نمیدانند، بلکه آمیزهای نامتجانس از چند جریان و گرایش میدانند؛ زیرا علاوه بر طلاب علوم دینی، عناصری از حزب کمونیستی خلق افغانستان و پشتونهای پاکستان نیز با آنها همکاری کردهاند.
سؤالی که در اینجا به ذهن خطور میکند این است که آیا جنبش طالبان یک سازمان نظامی با پشتوانهی گستردهی خارجی بود یا جنبشی سیاسی و یا جریانی عقیدتی؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.