تمدن و فرهنگ
درباره نویسنده مرتضی مردیها:
سید مرتضی مردیها (متولد ۱۲ مرداد ۱۳۳۹) نویسنده، روزنامهنگار و مترجم ایرانی است. او دانشیار گروه فلسفهٔ دانشگاه علامه طباطبایی بود و هماکنون به عنوان دانشیار گروه ارتباطات این دانشگاه فعالیت میکند. مردیها دوره کارشناسی ارشد «کلام و حکمت اسلامی» را در سال ۱۳۷۰ با نگارش رسالهای تحت عنوان «رئالیسم در فلسفه اسلامی و پیچیدگیهای شناخت» به راهنمایی عبدالکریم سروش در دانشگاه تهران گذراند. او دوره کارشناسی ارشد فلسفه را در دانشگاه تولوز و دوره دکترای فلسفه (روششناسی) را در دانشگاه نانت در سال ۱۳۷۵ به پایان برد. مردیها مدیر گروه اندیشه روزنامه جامعه بود و با روزنامههای توس و نشاط نیز همکاری داشت. او در فروردینماه سال ۱۳۸۹ از دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شد و در مهرماه ۱۳۹۰ به فرانسه و سپس آمریکا مهاجرت کرد. مردیها پس از آن به مؤسسه مطالعات پیشرفته ردکلیف در دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ به عنوان «نویسنده مستقل» در زمینه فلسفه فعالیت کرد. مردیها از سال ۱۳۹۷ مجدداً در دانشگاه علامه طباطبائی در دانشکده ارتباطات به عنوان دانشیار مشغول به فعالیت شد. مردیها از هواداران فلسفه تحلیلی است و معتقد است فلسفه باید به سمت تجربهگرایی پیش رود و بر آن است که تا زمانی که فلسفههای آرمانی و آسمانی بر فضای فکری ایران حکمرانی میکند، زندگی و زیست آدمیان هم در توهمات و رؤیاها سپری میشود.
درباره کتاب تمدن و فرهنگ:
بخش اول کتاب یک بحث نظری است راجع به اینکه فرهنگ چیست و از کجا میآید، و اینکه چگونه آن میزان از اهمّیتی را که به معنای مرسوم آن نسبت داده میشود ندارد؛ اینکه فرهنگ زیردست تمدّن مینشیند و برآمده از آن و در خدمت آن است؛ و اینکه چگونه بر اثر همگرایی تمدّنی در جهان، فرهنگ نیز به سمت جهانی شدن در حرکت است و تقریباً در همهجا به سمت یک نقطه یا سطح کانونی در حال همگرایی است.
بخش دوم کتاب به تحوّل فرهنگی ایران و ایرانیان در فردای جنگ و پایان دهۀ اول انقلاب میپردازد، و ضمن کاربست نظریّۀ مورد دفاع در بخش نخست به یک نمونۀ خاص، تبیینی از تحوّل فرهنگی دهۀ هفتاد به بعد -که هنوز ادامه دارد و در پیشرفت است- عرضه میکند.
ایدۀ مطرح در این کتاب با روال رایجِ هم بحثهای فرهنگشناسی و هم نقد تحوّلات فرهنگی ایران پساجنگ متفاوت است. این صرف تفاوت داشتن و سازِ متفاوت کوک کردن نیست که دارای اهمّیت است، مهم این است که به گمان من، نگاه مرسوم به تحوّلات فرهنگی در جهان و ایران از جمله چیزهایی است که از خطا و خسارت سربار بوده و زیرمجموعۀ نوع نگاه رایجی است که سبب فکری برخی کژیها و کاستیهای بزرگ بوده است.
بد گفتن به آیین و اهل آن برای راهیابی ما چارهساز نیست، بهتر است ایدههایی را که بیگناه و بدیهی و درست به نظر میرسند بازبینی کنیم و دقیقتر بفهمیم ضربه را از کجاها خوردهایم و چطور میتوانیم آینده ایران را از ضربههای مشابه ایمن کنیم.
کجراههای که ما طی کردهایم، یک قسم هم مولود ایدههای مسلّط در شناختِ تمدّن و فرهنگ و موضعگیری در برابر آنها بوده است. جا دارد تلاش بیشتری برای شناخت جلوههای مختلف آن داشته باشیم.
قسمتی از کتاب تمدن و فرهنگ:
مطالعه حاضر با هر دو معنای فرهنگ مرتبط است، باری از آن جا که تغییر معنایی فرهنگ به دست مردم شناسی صورت گرفت و ایدههای ناظر به تحول فرهنگی، از نظریه پردازیهای مردم شناسان متأثر بوده است و نیز به دلیل استلزامی که روش تحلیلی دارد (در بخشی از پژوهش حاضر، به این اشاره خواهیم کرد) برای درک بهتر بحث راجع به فرهنگ و تحول فرهنگی، توقف و وقوفی در این رشته و اشارهای نیز به بحث رشته موسوم به مطالعات فرهنگی – که از روایت متأخر مردم شناسی متأثر است – تمهیدی اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
مردم شناسی که عمدتا در انگلستان رواج و رونق داشت، با کار دو بنیانگذار بزرگ، ادوارد تایلور و جیمز جورج فریزر (مردم شناس انگلیسی، استاد دانشگاه کمبریج، ۱۸۵۴-۱۹۴۱) شکل گرفت و به اوج خود رسید. اینها مکتبی را تأسیس کردند که به «روش مقایسهای» یا ایده ویکتوریایی مشهور شد و مفاد آن با الهام از نظریه تکاملی اسپنسر، این بود که تقریبا مشابه با تکامل زیستی جانوران، تکامل فرهنگی هم مسیر واحدی را طی میکند و همان طور که ماهیت زنده بودن در یک تک یاخته و موجودی متکامل یکی است، ذهنیت بدوی هم در اساس و نظام کار کردی، فرقی با ذهنیت متمدن ندارد؛ البته جوامع مختلف در درجههای متفاوتی از مدارج این کمال قرار دارند (در مقام تمثيل، تا حدودی شبیه مراحلی که یک نوزاد با کودک طی میکند تا به بلوغ و بزرگسالی برسد)…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.