تفکر نامتناهی
درباره نویسنده آلن بدیو:
آلن بدیو (Alain Badiou) نویسنده کتاب تفکر نامتناهی، (زادهٔ ۱۷ ژانویه ۱۹۳۷) فیلسوف معاصر و چپگرای فرانسوی، نمایشنامهنویس، رماننویس، فعال سیاسی و استاد افتخاری بازنشسته در اکول نرمال سوپریور است. وی از اعضای حلقه آلتوسر بود و به عنوان یک فعال سیاسی در مبارزات برای آزادی الجزایر و جنبش می 68 شرکت داشت در ابتدا از اعضای حزب سوسیالیست های متحد در فرانسه بودو سپس حلقه مائوئیستی را تاسیس کردند که بعدها منحل شد. هم اکنون او به عنوان یک متفکر در جهت بازگشت کمونیسم فعالیت میکند.
درباره کتاب تفکر نامتناهی:
عشق رخدادیست که نسبت دو عاشق را به شکل برگشتناپذیری با جهان تغییر میدهد؛ این نکتهی مهم و بنیادی فهم چرایی تأکید آلن بدیو بر عشق و کلید سادهتری برای ورود به جهان فلسفی اوست. این مهم را میتوان به ذهن سپرد و پرابلماتیکشدن اهمیت بازگشت به فلسفه در سپهر اندیشگانی این فیلسوف شهیر فرانسوی را بهتر درک کرد. اینکه او به جد بر بازگشت به فلسفه درزمانهی معاصر تأکید میکند را میتوان در اهمیت همین رخداد بازگشتناپذیری که در مواجههاش با عشق مطرح میکند فهم کرد؛ بنیان ابتدایی فلسفه، شوریدن علیه جهان است و این شورش به محض وقوع، رخدادی بدون بازگشت است.
ازهمینرو، خواندن کتاب «تفکر نامتناهی؛ حقیقت و بازگشت به فلسفه» نه فقط در جهت شناخت بهتر تفکر بدیو، بلکه برای رسیدن به مسیری دیگر در ساحت اندیشه و سیاست در وضعیت امروز، الزامیست. ویراستاران انگلیسی این کتاب با کنار هم قرار دادن چند جستار بسیار مهم بدیو در باب نسبت فلسفه با خودش در اکنون جهان و همچنین نسبتش با حقیقت، سیاست، روانکاوی، هنر و سینما، مجموعهای به شدت کامل را ارائه دادهاند که راهگشاست. با مقدمهای که ویراستاران بر کتاب تفکر نامتناهی با نام «درآمدی بر فلسفهی بدیو» نوشتهاند و همچنین گفتوگویی که از بدیو در موخرهی کتاب قرار دادهاند، مسئلهی بازگشت به فلسفه را به کمال توضیح داده و برای مخاطب تبیین کردهاند و از این کتاب مجموعهای درخور و خواندنی ساختهاند.
قسمتی از کتاب تفکر نامتناهی:
«عدالت» کمه ای فلسفی است؛ دست کم به شرطی که، چنانکه باید، دلالت های حقوقی آن را کنار بگذاریم و نگذاریم عدالت ملک مطلق مقامات قضایی و نیروهای انتظامی و پلیس بماند. با این حال، این کلمه فلسفی ماهیتی مشروط دارد. مشروط است به اتفاق های سیاسی. آخر، فلسفه می داند که قادر نیست به حقیقت هایی که بر وجودشان شهادت می دهد صورتی واقعی در جهان بخشد. حتی افلاطون این را می داند که گرچه برای تحقق عدالت شاید چاره ای جز حاکم شدن فیلسوف نداشته باشیم، خود امکان وجود چنین حاکم مطلق العنانی در اختیار فلسفه نیست. امکان حاکم شدن فیلسوف مشروط به شروط سیاسی است؛ و این شروط تا همیشه لازم می مانند.
در قاموس ما «عدالت» نامی است که فلسفه بر حقیقت ممکن گرایشی سیاسی می گذارد.
اکثر گرایش های سیاسی در عالم واقع هیچ نسبتی با حقیقت ندارند. این را می دانیم. جریان های سیاسی غالبا آمیزه نفرت آور تشکل یافته ای از قدرت و عقاید عمومی اند. طرز فکری که مایه جنبش این جریان هاست بر مدار جماعت های قبیله وار و گروه های فشار می گردد، بر مدار نیهیلیسمی که کنشی جز انتخابات نمی شناسد و رقابت کور میان گروه ها و دسته های مختلف جامعه. فلسفه درباره سیاستی از این جنس حرفی برای گفتن ندارد؛ زیرا فلسفه کاری جز فکر کردن به خود تفکر ندارد، در حالی که این جریان ها به وضوح با تفکر بیگانه اند، اصلا فکر نمی کنند. یگانه عنصر ذهنی که برای جریان هایی از این قبیل اهمیت دارد عنصر منفعت است.
تاریخ را که در نظر آوریم، بوده اند جریان ها و گرایش هایی سیاسی که پیوندی، بالفعل یا بالقوه، با نوعی حقیقت داشته اند، حقیقتی مربوط به نفس زندگی جمعی آدم ها. این کوشش ها نادر و در اغلب موارد کوتاه بوده اند، ولی فقط همین کوشش های نادر می توانند یکی از شرط های تفکر فلسفی باشند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.