تاوان
درباره نویسنده کانائه میناتو:
کانائه میناتو (زاده ۱۹۷۳ در استان هیروشیما) یک نویسنده اهل ژاپن است.
او در دوران جوانی از طریق آثار آگاتا کریستی ، ادوگاوا رانپو و موریس لوبلان با دنیای ادبیات ارتباط برقرار کرده و استعداد خود را در ژانر رمانهای معمایی پرورش داد.
او در سال ۲۰۰۸ اولین رمان بلند خود را به نام “اعترافات” منتشر نمود که با استقبال چشمگیری روبرو شد و او را در زمرهٔ بزرگترین نویسندگان معاصر ژاپن قرار داد. ناکاشیما تتسویا یکی از برجستهترین سینماگران کنونی ژاپن “اعترافات” را بازسازی سینمایی کرده و به روی پرده برد. علاوه بر جوایز نفیس ادبی ژاپنی که این اثر بزرگ کسب کرد ، همچنین باید به جوایز بینالمللی نظیر جایزهٔ ادبی شرلی جکسون و همچنین جایزهٔ آلکس اشاره نمود.
از ویژگیهای بارز ادبیات میناتو کانائه ، پیش بردن داستان با چند راوی گوناگون و از دیدگاههای متفاوت است که هر یک بر اساس جایگاه ، احساسات و شخصیت پردازی عمیق و روانشناسی عمیق خود ، اهدافی را دنبال کرده و اجزای داستان را در کنار هم می گذارند. یکی دیگر از ویژگیهای میناتو کانائه پرکاری و خستگی ناپذیری اوست. او پس از “اعترافات” بهطور متوسط در هر سال دو اثر بلند را نگارش و منتشر نموده است.
درباره کتاب تاوان:
«تاوان» سومین اثر بلند کانائه میناتو است. تاوان نیز همچون کارهای دیگر کانائه میناتو تبدیل به اثری سینمایی شده و با مخاطبین بیشماری در جهان ارتباط برقرار کردهاست. ویژگی آثار کانائه میناتو شخصیتپردازی بینظیر و روانشناسی عمیق شخصیتهای داستان و همینطور ترسیم هنرمندانه جامعه امروز و مشکلات و تناقضات آن است.
بیمسئولیتی آدمهایی که به دیگران اهمیت نمیدهند، چقدر زندگی در این دنیا را سخت کرده است. نمیشود به گذشته بازگشت و اشتباهات را اصلاح کرد. پس باید تاوان داد…
داستان تلخ و تکان دهندهای با شخصیت پردازی و جنبهی روان شناختی بسیار قوی که تک تک احساسات و عواطف شخصیتها را میشود درک کرد.
اینکه در مواقع مصیبت و غم و ناراحتی بدون فکر کردن به عواقبش، حرفایی را به زبان میاریم، میتونه تاثیرات وحشتناک و مخربی به جا بذاره… حرفی که شاید ما فراموشش کنیم ولی در روح و ناخودآگاه یک نفر تا ابد ریشه پیدا بکند.
کتاب فوقالعاده قوی و آموزنده و جذاب و پرکششی هستش که خوندنش رو به همه، خصوصا پدر و مادرها توصیه میکنیم.
تاوان داستان پدر و مادرهایی است که محبت به فرزندانشان را جدی نمیگیرند … داستان مادر امیلی است که کینه و خشم دختر به قتل رسیدهاش را بر سر چهار همبازی او خالی میکند. داستان چهار دختر که پس از گذشت پانزده سال همچنان سایه سنگین قاتل و نیز مادر دوستشان را حس میکنند و در بند ترسها، گذشتهای تاریک و تاوانی که باید بدهند، گرفتار ماندهاند…
یک بعدازظهر تابستانی، پنج دختر ده ساله برای بازی به حیاط مدرسه می روند و فقط چهار دختر زنده برمی گردند… امیلی در رختکن استخر مدرسه، مورد تجاوز قرار میگیرد و به قتل میرسد…
کتاب شامل پنج بخش است، در چهار بخش از کتاب، از زبان چهار دختر روایت قتل آن روز را می خوانیم، روایت اینکه آن قتل و پیدا نشدن قاتل چه تاثیر بدی بر روح و زندگی این دخترها بر جای می گذارد و ضربه ای که حرف مادر امیلی به آن های میگوید:
یا تا قبل از اینکه پرونده مختومه اعلام شود قاتل را پیدا کنید و یا طوری که من راضی بشوم جبران کنید در غیر این صورت از شما انتقام میگیرم.
حرفی که باعث می شود تا پانزده سال بعد دخترها زیر سایه ی این ترس و انتقامی که مادر امیلی به آن ها وعده داده زندگی کنند و…
یک بخش دیگر کتاب از زبان مادر امیلی روایت می شود، از گذشته و اشتباهاتش، از بی مسئولیتیها و خودخواهیهایش، از تاوانی که می دهد و…
قسمتی از کتاب تاوان:
زندگی من پس از قتل؟ من به دنبال چیزی ورای جایگاه حقیقیام بودم که منجر به چنین فاجعهای شد. امیلی بهخاطر من به قتل رسیده بود. حالا چطور میتوانستم کارهایی را بکنم که قبلاً میکردم، مثل مدرسه رفتن، بازی با دوستان، شیرینی و شکلات خوردن و خندیدن؟ احساس میکردم حق ندارم هیچکدام از این کارها را انجام دهم.
بودن من با آدمها فقط باعث درد سرشان میشد. حتیاگر با آنها هیچ رابطهای هم نداشتم، احساس میکردم صرفاً فقط حضور من کافی است تا برای کسی که احیاناً کنار من است، دردسر درست شود.
در مدرسه دائم نگران بودم که اگر کوچکترین حرکتی کنم ممکن است به کسی بخورم و مجروحش کنم؛ بههمینخاطر غیر از زنگ تفریح، آن هم فقط برای رفتن به دستشویی، از جایم تکان نمیخوردم و به صندلیام میچسبیدم.
کمی بعد از آن ماجرا، صبحها یا با دلدرد از خواب بیدار میشدم و یا بهشدّت احساس دلآشوب و کسالت میکردم و مدرسه نمیرفتم.
معلمها و پدر و مادرم غیبتهایم را خیلی جدّی نمیگرفتند و باتوجه به آنچه در کلاس چهارم بر من گذشته بود، این موضوع را تاحدودی طبیعی قلمداد میکردند. ولی وقتی کلاس پنجم شروع شد، بهنظر میرسید به این نتیجه رسیدند که دیگر کافی است. وقتی در شهری قتلی رُخ میدهد، کسانی که مستقیماً با قتل در ارتباط نبودهاند، بعد از شش ماه به این ماجرا به چشم یک اتفاق دور و کهنه نگاه میکنند.
آن زمان فقط برادر بزرگترم، کوجی، بود که به من دلداری میداد…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.