تار عنکبوت و داستانهای دیگر
درباره نویسنده رینوسوکه آکوتاگاوا:
رینوسوکه آکوتاگاوا (Ryunosuke Akutagawa) نویسنده کتاب تار عنکبوت و داستانهای دیگر، اول مارس سال ۱۸۹۲ به دنیا آمد و در ۲۴ ژانویه سال ۱۹۲۷ در سن ۳۵ سالگی از دنیا رفت. او در دوره کوتاه زندگی اش تجربیات متفاوتی داشت با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد و آن ها را در آثارش هم منعکس کرد. او یکی از مطرح ترین نویسندگان کشورش است و علاوه بر این که لقب «پدر داستان کوتاه نویسی ژاپن» را به وی اختصاص داده اند سال هاست که جایزه ای ادبی به نام جایزه آکوتاگاوا به یاد او در ژاپن برگزار می شود.
درباره کتاب تار عنکبوت و داستانهای دیگر:
زبان رینوسوکه آکوتاگاوا همچون دیگر آثارش در این کتاب نیز فارغ از پیچیدگیست، او داستانهایش را به دوراز بازیهای زبانی نوشته است، اما این به معنای سادگی فهم این داستان ها نیست، چراکه دشواری این داستان ها حاصل مضمون نامتعارف آن هاست که گاه به آثار سورئالیستی پهلو میزنند و سرشار از سمبل ها و نمادهایی هستند که برای فهم آن ها باید رمزگشایی شده و به کارکردشان در این موقعیت خاص پی برد. برای نمونه داستان اول شرح کمک بودا به مردی جنایتکار در جهنم است، آن هم به کمک تار عنکبوتی که برای بیرون کشیدنش از قعر جهنم به طرف او انداخته شده و داستان هنر جادوگری، شرح رویارویی راوی با استادی جادوگر که شرط آموزش او را گذر از امیال و خواستههای خود میداند و…. ازاین جهت گاه لازم است برای فهم لایههای زیرین این داستان ها چندین باره خوانده شوند.
هفت داستان کوتاه با نامهای: تار عنکبوت، هنر جادوگری، توتز-چان، گاری، نارنگی، عروسکها و برفی. با این عناوین خواننده نباید از روبهرو شدن با داستانهایی متفاوت که از فضایی سنگین و فراواقعگرا و البته برخوردار از نمادها و نشانههای گوناگون متعجب شود. داستانهای کتاب حاضر در فضاهایی تیره وتار میگذرد. عدم قطعیت و اضطراب وجودی شخصیتها یکی از ویژگیهای اصلی این آثار است.
قسمتی از کتاب تار عنکبوت و داستانهای دیگر:
از قضا برکهٔ لوتوس درست بالای عمیقترین سطح جهنم قرار داشت، به همین دلیل از آب استخر که همانند کریستال زلال بود، منظرهٔ وسیعی از رودخانهٔ ظلمانی و کوه سوزنها دیده میشد. همان موقع، جناب بودا چشمش به مردی افتاد به نام کَنداتا که در اعماق جهنم همراه بقیهٔ گناهکاران، از شدت درد و زجر به خود میپیچید. کنداتا دزد بسیار معروفی بود، او جرمهای بیشماری مرتکب شده بود، از قتل گرفته تا به رگبار بستن انسانها. باوجوداین، در همهٔ زندگیاش یک کار خوب انجام داده بود: روزی از جنگلی عبور میکرد، عنکبوتی را روی زمین دید، نخست خواست آن را له کند، ولی ناگهان نظرش را تغییر داد.
پیش خودش فکر کرد: «نه! گرچه او خیلی کوچک است، ولی موجودی زنده است و کشتن بیدلیل او ناجوانمردانه خواهد بود.» بنابراین عنکبوت را نکشت. در همان حال که جناب بودا به امور جهنم توجه میکرد، به یاد آورد که کنداتا جان آن عنکبوت را نگرفته بود. بنابراین بهعنوان پاداش تنها کار خوبش، جناب بودا تصمیم گرفت او را از جهنم نجات دهد، البته اگر اصلاً امکان داشت! از آنجاکه شانس با جناب بودا یار بود، در اطراف خود متوجه عنکبوتی شد که تاری زیبا و نقرهای روی یکی از برگهای سبز نیلوفر میتنید. جناب بودا بهآرامی تار عنکبوت را بلند کرد و از میان گلهای سفید نیلوفر به قعر جهنم هدایت کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.