تاریخ اندیشه فلسفی چین
درباره نویسنده ون هایمینگ:
ون های مینگ (Haiming Wen) نویسنده کتاب تاریخ اندیشه فلسفی چین، سال ۲۰۰۶ دکترای فلسفه تطبیقی خود را از دانشگاه هاوایی دریافت کرد و در حال حاضر استاد دانشکده فلسفه دانشگاه خلق چین است و دو رشته فلسفه چین و فلسفه تطبیقی را به زبانهای چینی و انگلیسی تدریس میکند.
درباره کتاب تاریخ اندیشه فلسفی چین:
کتاب تاریخ اندیشه فلسفی چین، یکمقدمه و یکدیباچه دارد که پس از آنها ۶ فصل آمده است. دیباچه کتاب «جذابیت ویژه فلسفه چین» نام دارد و فصول آن نیز به اینترتیباند: «آغازگاه فلسفه چینی: تغییرات»، «فلسفه سیاسی چین: نظریهپردازی فلاسفه دوره ماقبل چین در مورد آدمی و اجتماع»، «مابعدالطبیعه در فلسفه چین: دیدگاه فلاسفه در دوره دودمانهای هان و تانگ درباره جهان»، «معرفتشناسی فلسفه چینی: چگونگی شناخت جهان از سوی نوشریعتگرایان در دوران سونگ و مینگ»، «نوآوری و اصولگرایی در فلسفه چین» و «فلسفه مدرن چین: نوشریعتگرایی و فلسفه تطبیقی چین و غرب». پس از اینفصول هم پیوست کتاب شامل «جدول تطبیقی رویدادهای مهم فلسفه چین و غرب» درج شده است.
مسائل مورد توجه فلاسفه در شرق و غرب عالم عمدتاً یکی است. برای مثال رابطه انسان و جهان مسئلهای است که هم فیلسوفان شرق و هم فیلسوفان غرب به آن پرداختهاند: من کیستم؟ چرا چنین زندگی میکنم؟ کجا هستم؟ فلاسفه غربی به این مسائل اساسی بسیار اهمیت میدهند؛ البته این مسائل سؤالات پایهای فلسفه چین نیز هستند. فیلسوفان چینی در پاسخ به این سؤالات اساسی فلسفه حکمت فلسفی منحصربهفرد خود را شکل دادند. این نوع از معرفت فلسفی حاصل توافق متفکران چینی طی دورههای متمادی است. نویسنده در این کتاب با تمرکز بر حکمتهای فلسفی هرکدام از مکاتب فلسفی چین، ویژگیهای آن را در دورههای مختلف معرفی میکند تا خواننده هم شمایی کلی از توسعه اندیشه و فلسفه در چین را درک کند و هم روند توسعه و تغییر معرفت فلسفی چینی را بفهمد.
برای شناخت فلسفه چین، کتاب «تغییرات» یکی از مهمترین آثاری است که باید به آن اشاره کرد. این کتاب در دوره ماقبل چین به نگارش درآمده و میتوان گفت سرچشمه اندیشه فلسفی چین باستان است. کتاب «تغییرات» با الهام از سیر تغییرات زمین و آسمان، این دگرگونیها را برای هدایت امور آدمی به کار برده است. این طرز فکر عمیقاً اندیشه فلسفی چین را تحت تأثیر قرار داد تا جایی که لایههای مختلف اندیشه فلسفی چین را میتوان در میان نظام فلسفی کتاب «تغییرات» مشاهده کرد.
اندیشمندان دوره ماقبل چین با آثارشان شالوده گفتمان فلسفی چین را پایهگذاری کردند. اندیشه آنان به ابعادی از فلسفه چین که تمرکزش بر مسائل اجتماعی است، تسری پیدا کرد. کنفوسیوس و منسیوس در مقام نمایندگان شریعتگرایی، فلسفه سیاسی خاص چین را پایهگذاری کردند. گفتمان وظیفهشناسی اساس انسانیت که کنفوسیوس مطرح کرده، سبب برانگیختهشدن اختلافنظرهایی درباره نظریات و اجرای فلسفه سیاسی شد. پس از او منسیوس با طرح حکمرانی با انسانیت بنیانگذار مفهوم انسانیت در فلسفه سیاسی شریعتگرا شد.
دیگر فلاسفه و متفکران دوره ماقبل چین نیز از زوایای گوناگون نظرهای خود را درباره مسائل موردتوجه کنفوسیوس در فلسفه سیاسی چینی ارائه داده بودند. لائوتسه معتقد بود در فلسفه بنیادین کشورداری باید آب را الگو قرار داد. او همچنین درباره امکان تحقق طریقت و مقصود از آن مباحثی مطرح کرده است.
در روزگار معاصر، فلسفه چینی در پسزمینه گفتمان چین و غرب نوآوریهای متعددی را رقم زده است. گفتنی است که معرفت فلسفی چین در گستره دیدگاه تطبیقی چین و غرب گسترش یافت. هوشی و فنگ یولن با اتخاذ رویکردی غربی، دادههای تاریخی فلسفه چین را دستهبندی کردند. سپس شیونگ شیلی نوآورانهترین نظام فلسفی چینی را پس از آغاز گفتگو میان فلسفه چین و غرب پدید آورد؛ آثار این فیلسوفان بر سیر فلسفه نوین چین که آمیزهای از فلسفه چینی و غربی است، تأثیرگذار بوده است.
در این کتاب به معرفی اندیشههای فلسفی چین از دوره ماقبل دودمان چین تا عصر حاضر پرداخته میشود. خط سیر این کتاب را دگرگونیهای تفکر فلسفی در چین شکل میدهد و ویژگیهای مهم مکاتب فلسفی چین در هر دوره تاریخی معرفی میشود. مؤلف در این کتاب با بهرهگیری از تقسیمبندیهای غربی، وجوه گوناگون فلسفه چین را خلاصه کرده است؛ برای مثال فلسفه سیاسی در دوره ماقبل چین، مابعدالطبیعه در دوران هان و تانگ، معرفتشناسی در دوران سونگ، مینگ و… نویسنده تلاش کرده در این کتاب فیلسوفها و اندیشههای فلسفی هر دوره را به طور ساده و مختصر معرفی کند.
قسمتی از کتاب تاریخ اندیشه فلسفی چین:
فلسفه معاصر چین در پاسخ به تاثیر قدرتمند فلسفه غرب شکل گرفت. در شرایطی که فلسفه چین دچار چرخش بزرگی شد. اما در عین حال فهم فلسفی درونی فلاسفه چینی همچنان ادامه داشت. از جنگ تریاک تا جنبش چهارم مه، در وضعیت نگرانی از اوضاع درونی و آسیبپذیری خارجی، تعداد زیادی از فلاسفه سنتی و نوگرای چینی از مواضع مختلف از طریقت فلسفه چینی حراست کردند. زنگ گوافن، کانگ یووی، لیانگ چیچاو، جانگ تیین، ین فو و وانگ گووی از چهرههای شاخص این جریاناند.
اواخر دوران چینگ (۱۶۱۶-۱۹۱۱ م)، مطالعه آثار علمای قبل از دوران دودمان چین رواج یافت که جایگاه یکتای شریعتگرایی را به چالش میکشید. زنگ گوافن(۱۸۱۱-۱۸۷۲م) در برابر ضربههای غربشناسان، طرفدار پیوند شریعتگرایی و علمای قبل از دوران چینگ بودند تا بر بستر نوشریعتگرایی مجددا محتوای شریعتگرایی را تبیین کنند. او به خوبی مکاتب دوران هان سونگ و اندیشه دیگر بزرگان را تلفیق کرد، اما نوآوریهای او محدود به شریعتگرایی بود. پس از آن، جانگ جی دونگ (۱۸۳۷-۱۹۰۹م)، بر بستر ذات کارکرد، ایده ذات چینی و کارکرد غربی را مطرح کرد، و امید داشت از این طریق اندیشه وی یون مبنی بر یادگیری علوم غربی برای مقابله با غربیها را محقق سازد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.