تاریخ اندیشه فلسفی در غرب
درباره نویسنده گانر اسکربک:
گانر اسکربک (Gunnar Skirbekk) نویسنده کتاب تاریخ اندیشه فلسفی در غرب، (زاده ۱۱ آوریل ۱۹۳۷) فیلسوف نروژی است. او استاد بازنشسته دپارتمان فلسفه و مرکز مطالعات علوم و علوم انسانی دانشگاه برگن است. او عضو آکادمی علوم و ادبیات نروژ و انجمن سلطنتی علوم و ادبیات نروژ است.
درباره کتاب تاریخ اندیشه فلسفی در غرب:
چرا فلسفه میخوانیم؟ پاسخ مختصر این است که فلسفه بخشی از توشه روشنفکری است که ما به همراه داریم – خواه آن را بدانیم و خواه ندانیم – و ممکن است که ما با آن آشنا شویم.
ما میتوانیم پاسخ یا پرسش فوق را با معمای زیر حل کنیم: برخی معتقدند که نباید مانع حیات دیگران شد. همزمان برخی دیگر معتقدند که باید از کشورشان دفاع کنند. آنها در صورت وقوع جنگ چه میکنند؟ اگر آنها به نیروهای مسلح بپیوندند با این حکم متعارض روبرو میشوند که نباید سایر مردمان را کشت اما اگر آنها از پیوستن به نیروهای متعارض اجتناب ورزند آن گاه با این حکم متعارض روبهرو میشوند که باید از کشورشان دفاع کنند. آیا راه حلی برای حل این معما وجود دارد؟ به عنوان مثال آیا یک حکم از حکم دیگر بنیادیتر است. اگر چنین است پس چرا مردم باید بپرسند که تا چه اندازه عمل نظامی در یک وضعیت خاص زندگان را نجات خواهد داد؟ آنها باید این نوع حكمها را از همه جهت بیازمایند. هرچه عقل در این نوع پرسشها عمیقتر اندیشه کند، فلسفیتر خواهد شد.
در زندگی روزمره پیش فرضهای فلسفی – خواه درست خواه غلط – بر اساس این پرسشها و پاسخها ساخته میشود. این پیش فرضها هم شخصیاند، یعنی در مورد زندگی شخصی خودماناند و هم عمومیاند، یعنی به دنبال یافتن یک بینش صحیح تا حد ممکناند. اگر ما بر این روش پیش رویم کارمان فلسفی خواهد بود و میتوانیم از اندیشه و عمل دیگران درس بیاموزیم. پس علت ضرورت مطالعه مشخص گردید…
قسمتی از کتاب تاریخ اندیشه فلسفی در غرب:
دولتشهرهای یونان، اغلب، به لحاظ جغرافیایی به واسطه کوهها و دریا از هم جدا میشدند. دولتشهر شامل شهر و حومه آن میشد. کشاورزی مهمترین فعالیت در کنار حرفهها و تجارت بود. دولتشهر یونان یک اجتماع کوچک بود. این واقعیت، بر نهادهای سیاسی و تئوری سیاسی تأثیر میگذاشت. آتن برای مدتی دارای دموکراسی مستقیم بود که در آن آزادمردان آتنی مشارکت داشتند. ایدئالهای سیاسی با دوستی های همسان توصیف میشد: همدلی و هماهنگی برابرها در قلمرو سیاسی، حاکمیت قانون و آزادی – در این جا آزادی به معنای زیستن تحت یک قانون مشترک است. فقدان آزادی یعنی زیستن در دولت بیقانون و تحت حکومت ستمگر. مشکلات از طریق بحثهای آزاد و عقلانی در یک جامعه هماهنگ و آزاد که قانون بر آن حاکم بود، حل و فصل میشد.
به طور کلی، ایده هماهنگی و نظم، هم در طبیعت و هم در جامعه، در فلسفه یونان از اولین فلاسفه در ۵ قرن ق. م تا زمان ارسطو، یک ایده اساسی بود. علاوه بر این، میتوان گفت که در نظریههای افلاطون و ارسطو انسان در جامعه یک مفهوم بنیادی بود نه فرد منزوی، پس انسان فردی منزوی یا بالاتر از قانون جهان شمول نیست. به عنوان مثال، انسان از منظر حقوق ذاتی نگریسته نمیشود، حقوقی که مربوط به نقش و کارکرد فرد در جامعه است. فضیلت اخلاقی (به یونانی: arete) بدوا به معنای حیات بر طبق قواعد اخلاقی جهان شمول خاص نیست بلکه ترجیحا به معنای تحقق هدف نوع انسان است. این یعنی فرد جایگاه خود را در جامعه مییابد. افلاطون و ارسطو در چارچوب دولتشهر یونان کار میکردند: مثلا سیستم برده داری آن چنان برای آنها طبیعی بود که سیستم کارمند و کارفرما نزد ما.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.