سبد خرید

بی‌سرنوشتی

ناشر : هماندسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

145,000 تومان

«به‌رغم همهٔ ملاحظات عاقلانه و محاسبات منطقی و دلایل قاطع و محکمی که وجود داشت، هنوز در درون خودم صدای پنهانی و در عین حال سمج میل فروخورده‌ای را می‌شنیدم (صدایی که از شدت نامعقول بودن شرم‌آور بود) که می‌گفت: می‌خواهم کمی بیشتر در این اردوگاه بیگاری زیبا زندگی کنم.»

از دستگیری در بوداپست تا رهایی از اردوگاه بوخن‌والد، گئورگی نوجوان کابوسی از روزمرگی و توقف زمان را تجربه می‌کند. اما در این میان رنج‌آورتر از کار اجباری، غریزهٔ نیرومند بقا است که او را وادار به همرنگی با قضاوت توجیه‌ناپذیر محیط می‌کند.

ایمره کرتیس، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات سال ۲۰۰۲، در این رمان که در مجارستان کمونیستی ممنوع بود، واقعیت تاثیر نظامی خودکامه را بر سرشت آدمی نشان می‌دهد و دوگانه خیر و شر را در غیاب آزادی به چالش می‌کشد.

«اگر سرنوشت وجود داشته باشد، دیگر جایی برای آزادی نمی‌ماند، و اگر آزادی وجود داشته باشد، دیگر سرنوشتی باقی نمی‌ماند و این یعنی… که در این صورت خودمان سرنوشت خودمان هستیم.»

تعداد:
مقایسه



بی‌سرنوشتی

درباره نویسنده ایمره کرتس:

ایمره کرتس (Imre Kertész) نویسنده کتاب بی‌سرنوشتی، ( تولد۱۹۲۹، درگذشته ۲۰۱۶) نویسنده اهل مجارستان برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۲. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به رمان «بی‌سرنوشت» اشاره کرد. رد پای تجربیات و مشاهدات کرتس در اردوگاه بوخن‌والد را می‌توان به خوبی در این رمان دید که معروف‌ترین اثر او نیز محسوب می‌شود. او مجموعاً ۱۳ سال از عمر خود را صرف نوشتن این رمان کرد. «بی‌سرنوشت» یکی از تأثیرگذارترین و دردناک‌ترین آثار ادبی در باره فاجعه هولوکاست است. ایمره کرتس در۱۹۹۰با رمان «دعای کَدیش برای کودکی که متولد نشد» به شهرت رسید؛ کدیش، دعایی است که یهودیان برای مرده می‌خوانند، و در رمان، دعایی است که او برای فرزندی قرائت می‌کند که حاضر نیست به دنیایی بیاورد که اجازه برپایی اردوگاه‌های مرگ را داده‌است.

کرتس هنگامی که نوجوان بود در سال ۱۹۴۴ به اردوگاه مرگ آشویتس، در لهستان که در اشغال آلمان بود فرستاده شد. او از آنجا به اردوگاه کار اجباری بوخن‌والد فرستاده شد که یک سال بعد بدست متفقین آزاد شد. اما وقتی آقای کرتس به مجارستان بازگشت، فقط برای دوره کوتاهی آزادی داشت که به کار روزنامه‌نگاری و نویسندگی بپردازد. در ۱۹۵۱ که روزنامه او تبدیل به یکی از روزنامه‌های حزب کمونیست شد، از آنجا اخراج شد. اما به هر حال، توانست کتاب‌هایی منتشر کند که به زبان آلمانی ترجمه شد. او در بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲ میلادی در برلین زندگی می‌کرد تا اینکه به علت بیماری بار دیگر به وطنش بازگشت.

درباره کتاب بی‌سرنوشتی:

کتاب حاضر دفتر نخست از سه گانه شبه زندگینامه ایمره کرتیس، نویسنده مجارستانی و از بازماندگان هولوکاست است. اما آنچه این دفتر را از آنچه در پی آن می‌آید متمایز می‌کند، لحن معصومانه و عاری از تفسيرها و پیش داوری‌های معمول است. به این معنا که اگر در شکست (۱۹۸۸) و دعا برای کودکی که زاده نشد (۱۹۹۰) قهرمان بزرگسال داستان به تحلیل وقایع هولوکاست و پس از آن حکومت کمونیستی مجارستان می‌پردازد، گئورگی نوجوان رمان بی‌سرنوشتی به توصیف بی‌کم و کاست واقعیت جاری در سطح بسنده می‌کند، چرا که در واقع از دانش و آگاهی لازم برای معنا بخشیدن به پوچی تجربه‌ای که از سر می‌گذراند برخوردار نیست.

چنین است که خواننده آشنا به تاریخ جنگ جهانی دوم در لحظات بسیاری خود را یک قدم جلوتر از راوی می‌بیند و رنجی که می‌برد نه از همذات پنداری با نوجوانی قربانی، که از لمس فاجعه‌ای است که فراتر از آگاهی محدود و محصور او در جریان است. برای مثال از دید راوی میان تصویر سالمندان و معلولانی که شتابان خود را به صف مخصوص تسهیلات ویژه می‌رسانند با بوی نامطبوعی که از کوره‌های میان راه برمی‌خیزد و زبری صابون‌های اردوگاه که پوست را خراش می‌دهد ارتباط معناداری وجود ندارد. بنابر این توصیف خونسردانه و بی‌احساس او بر گزندگی نتیجه‌ای که خواننده به ناچار از کنار هم گذاشتن این تصاویر می‌گیرد، می‌افزاید.

قسمتی از کتاب بی‌سرنوشتی:

امروز مدرسه نرفتم. یعنی رفتم، اما فقط برای این که از معلمم اجازه بگیرم برای غیبت امروز، نامه‌ای هم برایش بردم که در آن پدرم خواهش کرده بود به «دلايل خانوادگی» امروز را به من مرخصی بدهد. معلمم پرسید این «دلیل خانوادگی» چیست که جواب دادم پدرم برای کار اجباری احضار شده است. این را که شنید رضایت داد و دیگر چیزی نگفت.

بعد از آن یکراست به طرف مغازه‌مان راه افتادم. پدرم گفته بود که آنجا منتظرم خواهند بود. این را هم گفته بود که باید عجله کنم، چون شاید آنجا به من احتياج داشته باشد. در واقع یکی از دلایل این که از من خواسته بود امروز به مدرسه نروم همین بود. دلیل دیگر هم این که «به این ترتیب می‌توانست در آخرین روز پیش از جدا شدن از خانواده‌اش مرا کنار خودش داشته باشد»، این را هم خودش گفته بود، اما نه همان موقع. حالا که یادم می‌آید امروز صبح وقتی به مادرم تلفن زد این را گفت. امروز پنجشنبه است و روزهای پنج شنبه و یکشنبه هر هفته، بعد از ظهرهای من به طور کامل مال مادرم است. با این حال پدرم به او خبر داد که: «امروز نمی‌توانم گیوری کوچولو را به تو بدهم.» و این دلیلی بود که آورد. البته باز هم ممکن است این طور که می‌گویم نباشد.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

222

زبان

موضوع

,

شابک

9786009967520

وزن

190

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Fatelessness
1975

جوایز

برنده نوبل ادبیات 2002

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بی‌سرنوشتی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...