بوهمیها
درباره نویسنده جرج ساندرز:
جرج ساندرز (George Saunders) نویسنده کتاب بوهمیها، زادهی 2 دسامبر 1958، نویسندهای آمریکایی است. ساندرز در آماریلوی تگزاس به دنیا آمد و در شیکاگو بزرگ شد. او در سال 1981 در رشتهی مهندسی ژئوفیزیک از دانشگاه کالرادو فارغ التحصیل شد. ساندرز در سال 1988، مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهی نویسندگی خلاق از دانشگاه سیراکوس دریافت کرد. او در همین دانشگاه با همسر آیندهاش، پائولا ردیک، آشنا شد. جورج ساندرز از سال 1997 تا کنون، علاوه بر انتشار کتابهای داستانی و غیرداستانی، استاد نویسندگی خلاق دانشگاه سیراکوس بوده است.
درباره کتاب بوهمیها:
کتاب بوهمی ها حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و آمریکایی است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «کریسمس»، «نوهی خودنمای من»، «خانه»، «تولهسگ» و «پاستورالیا». میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد.
نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
قسمتی از کتاب بوهمیها:
جرج ساندرز به گفتهی خودش نسبتاً دیر وارد میدان شد و ناچار بود پیش از دستیابی به صدای ویژهی خود، بر عقدهی کهتری شدید خود چیره شود. او در رشتهی فیزیک زمین درس خوانده و در دههی 20 زندگیاش مدتی در میدانهای نفتی سوماترا کار کرده است. میشود تصور کرد که اینگونه تجربهی زیستی او را به نوشتن برانگیخته است. به گفتهی خودش، دشواری کار در مرجعیت و اصالت بود؛ او در آن هنگام آنقدر کتاب نخوانده بود که احساس کند حق دارد در جهان نویسندگی مشارکت کند یا احساس کند که مشارکت در این جهان او را بهسوی کدام معنای اصطلاح نویسندگی خواهد برد. به قول خودش، «اگر چیزی نخوانده باشید صدایی هم نخواهید داشت. نداشتن صدا تجربه را حذف میکند. این همه تجربه داشتم ولی انگار نداشتم.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.