بریزبن
درباره نویسنده یوگنی وادالازکین:
یوگنی وادالازکین (Eugene Vodolazkin) نویسنده کتاب بریزبن، در ۱۹۶۴ در شهر کییف متولد شد. از سال ۱۹۹۰ فعالیتهای مستمر ادبی خود را در بخش ادبیات کهن روسیه در موسسهی پوشکین آغاز کرد. وی متخصص تاریخ و فرهنگ عامهی روسیه در دورهی قرون وسطی است و این تخصص در رمانهایی که خلق کرده، تاثیرگذار بوده است. با رمان «سالاویوف و لاریونوف» نامش بر سر زبانها افتاد. این اثر وی نامزد جایزهی آندره بیلی و جایزهی بزرگ کتاب روسیه شد.
درباره کتاب بریزبن:
کتاب «بریزبن» رمانی چندصدایی است که در آن از دغدغههای وجودی انسان از جمله عشق، مرگ، معنای زندگی، جستوجوی درون، هویت، صداقت، از خودگذشتگی و تعاملات انسانی سخن گفته میشود. پیشتر نیز رمان «هوانورد» که جایزه کتاب دوم روسیه را از آن خود کرده بود، از همین نویسنده و با ترجمه زینب یونسی از سوی نشر نیلوفر منتشر شده بود. رمان «لاوْر» (برگ بو) دیگر رمان این نویسنده هم که برای وادالازکین جایزه بزرگ کتاب روسیه و جایزه یاسنایا پالیانا را به ارمغان آورده بود.
وادالازکین در کتاب «بریزبن» شخصیت اصلی رمانش را، که شخصیتی مشهور و موفق است، با موقعیتی خطیر و دشوار روبهرو میکند و طعم اندوه را به او میچشاند و او را با این حقیقت مواجه میکند که شهرت و موفقیت اموری گذرا هستند که چندان نمیتوان بر دوامشان دل خوش داشت و به آنها اتکا کرد. او در این رمان نشان میدهد که چگونه مواجهه با بیماری، نگاه انسان به زندگی را تغییر میدهد و از او انسانی متفاوت میسازد. وادالازکین، چنانکه خود در مقدمهای که بر ترجمۀ فارسی کتاب «بریزبن» نوشته است تأکید میکند، در این رمان بر این عقیده است که خوشبختی نه جایی بیرون از ما و فرسنگها دور از ما، بلکه در درون خود ماست.
قسمتی از کتاب بریزبن:
آپارتمان چهارخوابه است، بسیار زیبا ساخته شده و پنجرههای آن رو به رودخانه نِوا باز میشود. بهطور کلی به اتاقهای خوابگاهی که ما در آن زندگی میکردیم، شباهت کمی دارد. کاتیا آنها را به سالنهای ارمیتاژ که در ساحل آن سوی نوا قرار دارد تشبیه میکند. رو در هم میکشم (به نشانه اندکی بیاعتمادی) و آشکارا مخالفتم را ابراز میکنم.
تفاوت اصلیاش را با ارمیتاژ ریاضتطلبی بیشتر در انتخاب مبلمان میدانم. سه اتاق خالی است و در اتاق چهارم (اتاق نشیمن) دو تخت صدفی، دو پاتختی، دو میز تحریر، قفسه کتاب و یخچالی که فورا بطریهای اهدایی را در آن میگذارم، قرار دارد. رادیوی ابونیتی روی دیوار آویزان است؛ تقریبا چیزی شبیه به همان رادیوی سیسال پیش. کاتیا روشنش میکند و صدای ترانه پالیوشکا پولیه طنینانداز میشود. یکی از دکمهها را فشار میدهد. از شکاف پنل رادیو یک سیدی بیرون میآید. صدای رادیو پخش میشود.
_ مدتهاست ترانههای شورایی نشنیدهام. آن هم گروههای کر شوروی…
_ برنده نشان قرمز است _ تایید میکنم_ creme de la creme.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.