برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو
درباره نویسنده عماره لخوص:
عماره لخوص (Amara Lakhous) نویسنده کتاب برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو، نویسنده و روزنامهنگار ایتالیایی، در سال 1970 در الجزایر به دنیا آمد. او در رشتههای فلسفه و انسانشناسیِ فرهنگی تحصیل کرده و پایاننامهاش در رابطه با نسل دوم اعراب مسلمان مهاجر در ایتالیا بوده است. او کتابهایی به هر دو زبان عربی و ایتالیایی نوشته و کتاب «برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو» به زبانهای مختلف از جمله آلمانی، انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است. عماره لخوص برای این کتاب برندهی جایزهی «Italy’s prestigious Flaiano prize» شد.
درباره کتاب برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو:
کمتر رمانی را میتوان یافت که مفاهیم عمیق را با چنان هوشمندی، شوخطبعی و دقتی همچون عماره لخوص در رمان برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو نشان داده باشد. این اثر یک موشکافی طنزآمیز و ظریف (اما همدلانه) از وقایعیست که در یک ساختمان اتفاق افتاده و منجر به قتل یکی از اعضای آن ساختمان شده است. جایی که به نظر میرسد همسایهها که هر کدام مهاجرانی از سرزمینهای گوناگونند، نمیتوانند از صحبت درباره یک آسانسور دست بکشند! این کتاب یک اثر پرفروش شگفتانگیز است که تاکنون به زبانهای گوناگونی ترجمه شده و توانسته جوایز معتبری را از آن خود کند.
همهی داستان این اثر از جایی شروع شد که یکی از همسایهها، معروف به گلادیاتور، به قتل رسید. این اتفاق فضای نه چندان آرام ساختمانی واقع در مرکز رم را برآشفت. اکنون پلیس قصد دارد از حاضران در ساختمان و از همسایههای مقتول بازجویی به عمل آورد تا راز این قتل آشکار شود. هر کدام از شخصیتها به نوبت به روایت سرگذشت خود میپردازد و در دل این روایت، دلواپسیها، سوءتفاهمهای ناشی از زندگی در حاشیهی جامعه و بسیاری از موارد دیگر آشکار میگردد.
رمان برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو مجموعهای از مونولوگهای متضاد، متعصبانه و اغلب بسیار خندهدار است که باعث میشود شما تا آخرین صفحه با آن همراه باشید و از آن لذت ببرید. عماره لخوص بیان میکند: «بدترین چیزی که میتواند بین دو جامعه به وجود بیاید، بیتفاوتی است.» او در عین حال که شما را با رمان خود به خنده میاندازد، به تأمل وا میدارد و بسیاری از مفاهیم عمیق جامعهشناختی را بیان میکند. گفتنیست این اثر اولین بار در سال 2006 منتشر شد و تحسین منتقدان و رسانههای معتبری همچون پابلیشر ویکلی و نیویورکر را برانگیخت.
قسمتی از کتاب برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو:
نمیدانم چرا مقامات ایتالیا زیر بار تحقیقهای دکترهای شرافتمند نمیروند؛ پاستا مردم را چاق میکند و باعث اضافهوزن میشود. چربی کمکم راه رگها را میبندد و آخرسر قلب بیچاره دیگر نمیتواند بتپد. برای الویس هم همین اتفاق افتاد. یادتان هست وقتی «بابا بلوما بیب بابا بلو…» را خواند، چقدر لاغر و خوشتیپ بود؟ آنوقتها هر روز برنج میخورد، ولی بعد، متأسفانه رو آورد به سفارش دادن پیتزا از رستورانهای هالیوود، چون وقت آشپزی نداشت، وقت نداشت بنشیند پشت میز و غذا بخورد.
الویس بینوا مسئولیتهای زیادی داشت و نتیجهاش این بود که در مدتزمان کمی بهاندازۀ فیل چاق شد و مُرد؛ قلبش، ریههایش، چشمهایش، تمام بدنش را پردهای چربی پوشاند. هیچکس نمیتواند آن انبوه چربی را توی بدنش نگه دارد. من به ماریا کریستینا، پرستار سرخانه، هشدار دادهام که اینقدر پاستا نخورد. دو سال پیش، اولین بار که او را دیدم، لاغر بود، بعد شروع کرد به اسپاگتی خوردن و مثل یک بالن باد کرد.
یک بار بهش گفتم: «چرا ریشههات رو فراموش کردهای؟ مگه برنج، غذای موردعلاقۀ فیلیپینیها نیست؟» ماریا کریستینای بیچاره. تازگیها از ترس اینکه آسانسور را خراب کند، ورودش را به آسانسور منع کردهاند. «وزن تو بیشتر از وزن سه نفر روی همدیگهست.» اینطوری ممنوعیت استفادهاش از آسانسور را توجیه کردند. پس چرا وزارت بهداشت چنین جملهای را روی جلد پاستاها نمینویسد: «استفاده از این محصول برای سلامتی خطر جدی دارد»؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.