بازگشت بیوه مردان سیاه مجموعه بیوه مردان سیاه جلد ششم
درباره نویسنده ایزاک آسیموف:
آیزاک آسیموف (Isaac Asimov) نویسنده مجموعه داستانهای بیوه مردان سیاه، (زادهٔ ۲ ژانویه ۱۹۲۰ – درگذشتهٔ ۶ آوریل ۱۹۹۲ میلادی) نویسندهٔ آمریکایی روسیتبارِ گونههای علم به زبان ساده و علمی–تخیلی، و استاد بیوشیمی در دانشگاه بوستون بود. او بیش از ۵۰۰ کتاب نوشتهاست. آسیموف علمی-تخیلی سخت مینوشت. او به همراه کلارک و هاینلاین به عنوان سه نویسندهٔ بزرگِ گونهٔ علمی–تخیلی شناخته میشوند. شهرت اصلی او بیشتر به دلیل نگارش مجموعه کتابهای بنیاد است. سایر مجموعههای اصلیاش عبارتند از: «امپراتوری کهکشانی» و «ربات». او در دههٔ آخر زندگیاش این سه مجموعه را به هم پیوند میزند. او بیش از ۳۸۰ داستان کوتاه نوشتهاست.
کتابهایش همهٔ ردهبندیهای اصلی دیوئی (به جز فلسفه) را شامل میشود. قوانین سهگانهٔ رباتیک وی از شهرت جهانی برخوردار است و دانشنامه بریتانیکا وی را واضعِ واژهٔ رباتیک در زبان انگلیسی میشناسد. فرهنگ انگلیسی آکسفورد علاوه بر این او را واضع دو واژهٔ دیگر نیز میداند: «پوزیترونیک» و «روانتاریخ». سیارک آسیموف ۵۰۲۰ به افتخار وی، نامگذاری شدهاست.
پیشینهٔ کاری آسیموف را میتوان به چندین دوره تقسیم کرد. در دورهٔ اول غلبه با علمی-تخیلیست، با داستانهای کوتاه در سال ۱۹۳۹ شروع میشود و با اولین رمانش در ۱۹۵۰ ادامه مییابد. این دوره تا حدود ۱۹۵۸ طول میکشد (پس از چاپ «خورشید عریان» (۱۹۵۷)). پس از آن او شروع به نوشتن ادبیات غیرداستانی میکند. به دنبالِ فرستاده شدنِ ماهواره اسپوتنیک به مدار توسط اتحاد جماهیر شوروی، نوشتههای غیرداستانی او (به خصوص علم به زبان ساده) افزایش چشمگیری مییابد، و به همان میزان علمی-تخیلیهایش کاهش مییابند.
در ربع قرنِ آینده او تنها چهار رمان علمی-تخیلی مینویسد، در همان حالی که بیش از ۱۲۰ کتاب غیرداستانی منتشر میکند. در سال ۱۹۸۲ دورهٔ دومِ علمی-تخیلی او، با «لبهٔ بنیاد» آغاز میشود. از آن موقع تا زمان فوتش دنبالهها و پیشدرآمدهایی مینویسد و جهانِ رمانهایش را یکپارچه میکند (گرچه چون از ابتدا چنین طرحی را در ذهن نداشت، ناسازگاریهایی هم در این میان بوجود میآید).
درباره کتاب بازگشت بیوه مردان سیاه:
قسمتی از کتاب بازگشت بیوه مردان سیاه:
«امروز خبرتون کردم بیاین این جا تا ببینیم آیا میتونیم بین خودمون روی پنج نفر عضو توافق کنیم یا نه.»
پل هاسکیل، معلم تاریخ محلی از جایش بلند شد و پایه های صندلی اش روی تخته های کف پوش میخانهی مری تینکر خش خش کرد. سپس ادامه داد: «ولی قبل از اینکه مهمونمون رو معرفی کنم، فکر میکنم باید بهش توضیح بدیم تنها هدف گروه کوچیکمون اینه که تا جایی که میتونیم، گروهی از مردان رو که فقط در تخیلات و نوشته های دکتر آیزاک آسیموف وجود داشتن، شبیه سازی کنیم.
ادگار وارسی که به هولکام میلز آمده بود تا داستانی برای روزنامهاش، تایمز هرالد بنویسد سرش را بالا آورد و نگاه پرسشگرش را به هاسکیل دوخت. نوک مدادش روی دفترچه یادداشتی بود که داشت روی آن به سرعت حال و هوا و حاضران در میخانه را توصیف میکرد.
گزارشگر پرسید: «کی؟»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.