بارتلبی و شرکا
درباره نویسنده انریکه بیلا ماتاس:
انریکه ویلا ماتاس (Enrique Vila-Matas) نویسنده کتاب پاریس هرگز تمام نمیشود، (متولد 31 مارس 1948 در بارسلونا) نویسنده اسپانیایی است. انریکه تحصیلکردۀ رشتههای حقوق و روزنامهنگاری است. کار هنریاش را در جوانی با سردبیری نشریۀ «سینه فوتوگراماس» شروع میکند. بعدتر و در دهۀ ۷۰ دو فیلم کوتاه میسازد: «تمام جوانان مغموم» و «پایان تابستان». در حین خدمت سربازی اولین کتابش؛ «زن در آینه، خیره به چشمانداز» (۱۹۷۳) را مینویسد و در بازگشتش به بارسلونا همکاریاش را در حیطۀ سینما با مجلات «بوکاچو» و «دِستینو» ازسرمیگیرد. در واقع، زندگی نویسنده سالها در همجواری هنر هفتم سپری میشود.
بعدها در تبعیدی خودخواسته از اسپانیای تحت سیطرۀ فرانکو به پاریس میرود و دو سال در اتاقک زیر شیروانیای که از مارگریت دوراس اجاره میکند، روزگار میگذراند. در آنجا از سبک نوشتاریاش که تا آن لحظه ملهم از ویتولد گومبروویچِ لهستانی است، فاصله میگیرد و مشیومنش ادبیاش را رنگوبویی دیگر میبخشد تا که به لحن منحصربهخودش میرسد. ماحصل این سیر تطور در دومین رمانش؛ «آدمکش فرزانه» (۱۹۷۷) به بار مینشیند و با این اثر شکافی در ادبیات اسپانیاییزبان ایجاد میکند.
بااینهمه بهرسمیتشناختن او در جامعۀ جهانی ادبیات (بهویژه در آمریکای لاتین) -آنسان که اینک به آن رسیده- تا زمان انتشار «تاریخ مختصر ادبیات قابلحمل» (۱۹۸۵) به تأخیر میافتد: قصۀ جامعهای مخفی که در ۱۹۲۴ در سواحل نیجر تأسیس و در ۱۹۲۷ در سِویا منحل میشود؛ جماعتی متشکل از والری لاربو، ویتولد گومبروویچ، فدریکو گارسیا لورکا، خورخه لوئیس بورخس، بلز سانْدرار و مارسل دوشان و عدهای دیگر که با هدف تبلیغ و اشاعۀ «توطئۀ شَندی» [اشاره به دوزوکلکهای شخصیت رمان لارنس استرن: «زندگی و عقاید تریسترام شندی»] در ادبیات گردهم آمدهاند.
آثار انریکه بیلا-ماتاس به سی زبان ترجمه شده که آخرین آنها فارسی است. او که اینک در بارسلونا زندگی میکند، کلکسیونی از جوایز معتبر جهانی را در کارنامه دارد و دستبرقضا بیشترشان را نه در کشور خودش، که در ممالک دیگر به او اهدا کردهاند. بیلا-ماتاس در ۷۳سالگی کماکان دست از قلم نشُسته و ظرف نیمقرن گذشته گسترۀ وسیعی از آثار ادبی شاخص قارۀ اروپا را از خود برجای گذاشته: از جستار و داستان کوتاه گرفته تا رمان و نقد ادبی.
مشخصۀ محوری و تماتیک آثار بیلا-ماتاس را میتوان طعن (آیرونی)، پیرنگ نبوغآمیز و اندیشۀ فرا-ادبی (Metaliteraria) دانست که این سه را به انحاء مختلف در جایجای قطعات روایی ادغام کرده و از خلال اینها آثاری خلق میکند که غالباً مرز میان مقاله و قصه را درهممیشکنند و درعینحال واضح و قابلتعریفاند؛ بهقول خود نویسنده: «تأمل روایتشده». آخرین اثر انریکه بیلا-ماتاس «این مه ابله» نام دارد که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است.
درباره کتاب بارتلبی و شرکا:
بارتلبی و شرکا اولین کتابی است که از انریکه بیلا-ماتاس و با اجازۀ خودش به فارسی بازگردانده میشود. بیلا-ماتاس از همان بدو نوشتن، بهقول خودش روی «ادبیات مخاطره» یا بهعبارتی ادبیاتِ امتحانپسنداده شرط بست. «بارتلبی و شرکا» (۲۰۰۰) در واقع یکی از آن قمارهای غریب و تجربی او است با مفهوم «ژانر» که این پروژه را در «ناخوشی مُنتانو» (۲۰۰۲) و «دکتر پاسابِنتو» (۲۰۰۵) پی میگیرد و یک «سهگانۀ متا-ادبی» (Trilogía Meta-Literaria) با محوریت مسئلۀ «هویت» نویسنده و هنرمند بهدست میدهد. وقتی بارتلبی و شرکا در اسپانیا به چاپ میرسد، میان منتقدین ولولهای برپا میشود که آیا این اثر را رمان (Novela) بنامند، ضدّ-رمان ((Anti-Novela بنامند و یا مِتا-رمان (Meta-Novela).
اما فارغ از اینکه ژانر این اثر را چه بنمامیم، بیلا-ماتاس در بارتلبی و شرکا سراغ «هزارتوییهایی از نَه» و «آدم-نَهها»ی کمیاب و بدیعی رفته و آنها را چنان با واقعیت و خیال درهمآمیخته که خوانندۀ راحتطلب معاصرش را با فضاهایی یکسر پارادوکسیکال مواجه میکند و مفهوم رمانخواندن را دستکم برای چند ساعتی در تعلیق نگه میدارد. نویسندۀ گوشهنشینِ بارسلونایی شوخطبعانه و هوشمندانه «مجمعالکواکبی» از مؤلفانی ساخته که به سندرم بارتلبی محرّرِ هرمان ملویل گرفتار آمدهاند و در فراسوی نیک و بد قلم را زمین گذاشته و در صلاتِظهری آفتابی، پیش از آنکه متوسطالحالها هوا را غبارآلود کنند، ترجیح دادهاند تا در یک رمان، یک قصه، یک تکشعر، یک سطر و حتا یک کلمه زندگی کنند؛ در یک نَه!
قسمتی از کتاب بارتلبی و شرکا:
هرگز در بودن با زنها بخت یارم نبوده است، قوز رقت انگیزی دارم که با آن میسازم، تمام بستگان نزدیک ام مرده اند، منزوی آس و پاسی هستم که در دفتر مخوفی کار میکند. از اینها که بگذریم، خوشحالام. و امروز – ۸ ژوئیه ۱۹۹۹- بیش از همیشه خوشحالام، چراکه میخواهم روزنوشتهایی را قلمی کنم که درعین حال دفترچه ای است از پانوشتهایی که متنی نامرئی را تفسیر خواهد کرد و امیدوارم قابلیت پرداخت بدهی ام را همچو یک ردیاب بارتلبیها به اثبات برساند.
بیست و پنج سال پیش وقتی جوانکی بیش نبودم، رمانکی درباب ناممکنی عشق منتشر کردم. از آن پس، به خاطر ترومایی که جلوتر درباره اش خواهم گفت، دیگر سراغ نوشتن نرفتم، پس بالکل از آن دست کشیدم و شدم یک بارتلبی، و از این رو خیلی وقت است دل بستهی آنها شدهام.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.