این خانه از آن من است
درباره نویسنده دورته هانزن:
دورته هانزن (Dörte Hansen) نویسنده کتاب این خانه از آن من است، (متولد 1964 در Husum، آلمان غربی) دارای دکترای زبانشناسی از دانشگاه هامبورگ است و سالها در روزنامه ها، مجلات و شبکههای رادیویی به کار خبرنگاری و سردبیری پرداخته است.
درباره کتاب این خانه از آن من است:
هانزن در این کتاب روایتگر مهاجرت و جنگ است و داستان ورا اکهوف زنی ٦٥ ساله را روایت میکند که از پنج سالگی همراه مادرش از پروس شرقی به روستای آلتسلند مهاجرت کرده است. ورا که با گذشت ٦٠ سال هنوز در روستا احساس غریبگی میکند، حالا باید در خانهاش میزبان دو مهاجر دیگر باشد، کسانی که این بار نه از جنگ بلکه از زندگی شهری به روستا پناه آوردهاند. خواهرزادهاش آن، با پسر کوچکش از محله شیک هامبورگ آلمان به آنجا آمده است. ورا و آن، تصور میکنند که با یکدیگر غریبه هستند اما اشتراکهای آنها بسیار بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنند.
خانه به مفهوم جایی برای ماندن، جایی برای تعلق داشتن و جایی برای ریشه گرفتن؛ خانهای در روستایی با نام آلتس لاند که به مامنی برای بیخانمانان تبدیل میشود؛ اول برای یک کودک و مادرش که از جنگ به آنجا گریختهاند و دههها بعد برای زن جوانی با کودک خردسالش که از زندگی شلوغ کلان شهر هامبورگ به آن خانه پناه بردهاند.
این اثر که نخستین رمان پرفروش هانزن محسوب میشود، با یک خط داستانی غیرخطی روایت میشود و استعداد چشمگیر نویسنده در شخصیتپردازی و دیالوگنویسی را به نمایش میگذارد؛ استعدادی که موجب شده نویسنده عواطف انسانی را با چاشنی طنز به گونهای بیان کند که مخاطب مدتها پس از اتمام مطالعه کتاب، نتواند شخصیتها را به فراموشی بسپارد.
هانزن با این کتاب، جوایزی از جمله جایزه کتاب برگزیره کتابفروشان مستقل و جایزه ادبییوزدوم را کسب کرده و تاکنون دو رمان دیگر به نامهای ساعت ظهر و دریا نیز از وی منتشر شده است.
قسمتی از کتاب این خانه از آن من است:
اوایل وقتی اولین گروههایشان سروکلهشان پیدا شده بود، او که، به فکرش هم نمیرسید که این موجی تهاجمی است که تازه آغاز شده، این طرف و آن طرف تعریف میکرد که خودش هم درس و یک زمانی در خوابگاههای دانشجویی زندگی کرده، و اینکه او یا دیگر ساکنان قدیمی روستا مشتی خرفت نبودهاند که در رشته کشاورزی فارغالتحصیل شده و به همیندلیل در آنجا ماندگار شده باشند.
کمی طول کشید تا بفهمد که چرا آنها نمیخواستند این چیزها را بشنوند. چون او چشمانداز آنها را خراب میکرد. یک فارغالتحصیل رشته برزشناسی که با فناوری روز کشاورزی، باغ میوهای را در آلتلاند به ثمر رسانده بود، کسی که به درختان سیبش آفتکش میزد و اگر بار نمیدادند، راحت آنها را قطع میکرد. حضور او مثل این بود که اتوبانی چهاربانده در فیلمهای عامهپسند روستایی نشان داده شود. او مناسب این تصویر نبود، مزاحمشان بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.