ایرج میرزا
درباره نویسنده سیدهادی حائری:
سیدهادی حائری نویسنده کتاب ایرج میرزا، استاد سید هادی حائری (کورش) شاعر قرن معاصر هستند. او از بزرگانی است که سالها در دیار بروجرد زندگی و کار کردهاند و با کوله باری از خاطرات و تجربیات شهر بروجرد را ترک کردهاند . از جمله این افراد یکی استاد سید هادی حائری فرزند سید محمد که در شعر کورش و گاهی حائری تخلص میکرده است.
استاد حائری سالیان زیادی انجمن ادبی دانشوران بروجرد را رونق خاصی داده بود و با رفتن این شاعر از بروجرد، انجمن هم تعطیل شد و آنوقت بود که صدای استاد غلامحسن اصغرزاده ( احسان ) بلند شد و شاعران بروجرد را به همکاری دعوت نمود .
درباره کتاب ایرج میرزا:
استاد سید هادی حائری در کتاب ایرج میرزا، افزون بر گذری بر زندگی ایرج میرزا، به اشعار او نیز پرداخته است. بخشهایی از اشعار چاپنشده، اندرزهای ایرج، مرآت الجمال، شعرهای انتقادی ایرج، وصف الحال شاعر، شعر و نثر شاعران، عارفنامه، تجلیل ایرج از شاعران و بزرگان معاصر، مطایبات و …. بخشهایی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم مؤثری نداشتند ولی با این وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافیت خود حفظ کرده بودند. ایرج نیز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستی میشد و از همین رو همفکری و همدردی با تهیدستان و روح اعتراض به نابرابریهای اجتماعی در وی زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجی، سفرهای مداوم و تغییر مکرر شغل، برخلاف میل باطنی خود گاه مجبور به مدیحهسرایی اعیان و اشراف میشد ولی به نحو ملایم اما مؤثر از این کار ابراز دلتنگی و بیزاری میکرد.
کسانی که از نزدیک با ایرج ارتباط داشتهاند، گفتهاند که او در زندگی روزمره مردی متین و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن میگفته اما هنگام حضور در محافل خصوصی و در میان دوستان، این حریم به یکباره از میان میرفت و به بذلهگویی مبدل میشد.
قسمتی از کتاب ایرج میرزا:
گرچه ایرج میرزا از شاهزادههای قاجار بود، معهذا چند جا در اشعار خود، بر اثر وضع آشفته مملکت به شاه و زمامداران قاجار سخت حمله برده است، و روی این اصل همان طوری که قبلا تحت عنوان «علل سرودن مثنوی عارف نامه» اظهار نظر شد، میتوان گفت، که او دور از همه گونه حب و بغض و تعصبهای بیجا و بیمورد بوده و در هر حال یک شاعر روشن فکر، آزادمنش و آزادی خواه به شمار میرفته است. در این دو قطعه پایین، روی سخن او با احمدشاه قاجار میباشد، قطعه اول را موقعی سرود که شاه مزبور از سفر اروپا به ایران مراجعت کرده و قطعه دوم مربوط به زمانی است که مجددا به اروپا رفته:
وه چه خوب آمدی، صفا کردی چه عجب شد که یاد ماکردی؟
ای بسا آرزوت میکردم خوب شد آمدی، صفا کردی
آفتاب از کدام سمت دمید که تو امروز یادماکردی؟
از چه دستی سحر بلند شدی؟ که تفقد به بینوا کردی؟
قلم پا به اختیار تو بود بازسهوالقلم خطاکردی؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.