ایران عصر صفوی (نوزایی امپراتوری ایران)
درباره نویسنده آندره نیومن:
آندره نیومن (Andrew J. Newman) نویسنده کتاب ایران عصر صفوی، محقق، مورخ و نویسنده بریتانیایی تاریخ اسلام و ایران و استاد مطالعات اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه ادینبرو اسکاتلند است. وی دانش آموخته وی دکتری مطالعات اسلامی از دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس است. نیومن به پژوهش و تدریس در حوزههایی مانند تاریخ شیعه دوازده امامی، تاریخ فقه اسلامی، مطالعات حدیث، تاریخ ایران، تاریخ و فرهنگ خاورمیانه، زبان و ادبیات فارسی و ادبیات نوین عرب میپردازد.
درباره کتاب ایران عصر صفوی:
نیومن در این کتاب بر خلاف بیشتر صفویه شناسان بر تداوم حکومت یا آنچنانکه خود گفتهاست «پروژهٔ» صفویه تأکید کردهاست. وی بر این باور است حکومت صفویه آن طور که برخی مستشرقان میگویند دچار انحطاط نشد و سقوط این حکومت محصول اشتباهات و شرایطی بود که در اواخر عمر آن رقم خورد و قابل پیشگیری بود
نویسنده در فصل نخست با عنوان «پیریزی بنیادها» وقایع دوران استقرار صفویه و حوادث زمانه شاه اسماعیل اول را بررسی کردهاست. فصل دوم با نام «پیکربندی جدید و تثبیت: حکومت تهماسب» همان گونه که از نامش برمیآید، تحولات تاریخی دوره سلطنت شاه تهماسب اول صفوی را دستمایه تحقیق قرار داده است. فصل سوم «دومین جنگ داخلی: اسماعیل دوم و خدابنده» نام دارد و طی آن فعالیتهای دو پادشاه صفوی، یعنی شاه اسماعیل دوم و محمد خدابنده پیگیری میشود. فصل چهارم که مفصلترین فصل کتاب نیز بهشمار میرود با عنوان «چالشهای بزرگ، واکنشهای بزرگ: حکومت عباس اول» چگونگی استقرار شاه عباس کبیر و تثبیت حکومت وی را بررسی میکند.
فصل پنجم «تغییرات در حکومت مرکزی و آرامش فراگیر: شاه صفی» نامگذاری شدهاست. فصل ششم تحت نام «تثبیت دوران آرامش: شاه عباس دوم» به بررسی رویدادهای دوران شاه عباس دوم صفوی اختصاص پیدا کردهاست. فصل هفتم نیز از سوی نویسنده «رویارویی با چالشها: شاه سلیمان» نام نهاده شدهاست و وقایع دوره شاه سلیمان صفوی که از ادوار تعیینکننده تاریخ سلسله صفویه است مطالعه میشود. فصل هشتم و پایانی به بررسی حوادث سلطنت شاه سلطان حسین صفوی، آخرین پادشاه صفوی تعلق دارد و «پردهٔ آخر یا شکست» نام گرفتهاست. نویسنده در بخش سخن پایانی از مطالب ارائه شده در کتاب نتیجهگیری نهایی کردهاست.
قسمتی از کتاب ایران عصر صفوی:
حکومت مرکزی پس از پایان جنگهای داخلی همانند اسماعیلِ پس از شکست چالدران به نحو فزایندهای خود را به مذهب نزدیک کرد. تهماسب از جمله یکی از حامیان مهم مراسم عاشورا بود و گفته میشد که یکی از خواهرانش را برای ازدواج با امام غایب باکره نگه داشته بود و یک اسب زینکرده و آماده را برای دورهی ظهور امام [ع] در اصطبل شاهی نگهداری میکرد. … در یک تلاش آشکار برای مرتبط کردن تُرکان و تاجیکان با گفتمان شیعی در عرصهی هنر همانند عرصهی زندگی، در یکی از نگارههای «شاهنامهی تهماسبی» [ملهم از حدیث معروف «سفینه»] پیامبر، علی، حسن و حسین [علیهمالسلام] هر کدام با تاج مخصوص صفوی سوار بر یک کشتی ترسیم شدهاند. همچنین برخی قاببندهای ابنیهی تصویر شده در این نسخهی خطی حاوی ادعیهی شیعی است.
[شاه] عباس [اول] در جمادیالاولی 1038ق/ژانویه 1629 در قصر تابستانیاش در مازندران درگذشت. کارگزاران مهمِ حاضر از جمله برخی از وابستگان مُزدَوجِ خاندان صفوی با توجه به عدم وجود بدیلهای بلافصل و نیز برای جلوگیری از پیشامدهای بالقوة ناشی از هر گونه تأخیر در معرفی شاه جدید، بلافاصله بر سر سلطنت فرزند پسر ارشد شاه عباس، سام میرزای هجده ساله که در واقع عباس چند روز قبل از مرگ، او را به جانشینی برگزیده بود توافق کردند. خبر درگذشت عباس و انتخاب نوهاش به عنوان جانشین او به سرعت به کارگزاران ارشد دربار اصفهان اطلاع داده شد و آنها هم با پیشبینی دردسرهای احتمالی ناشی از تأخیر در معرفی حاکم تازه، به این انتخاب تن در دادند. در جمادیالاخر 1038ق/فوریة 1629 تنها چند هفته پس از مرگ عباس، سام میرزا با عنوان شاه صفی در مراسمی در عمارت عالیقاپوی اصفهان بر تخت نشانده شد.
با وجود چندین انتصاب جدید، اعضای حلقة مرکز سیاسی پس از جلوس صفی به شکل اجتنابناپذیری نمایندة ائتلاف حامیان اصلی سنتی و جدید حکومت بودند که وفاداریشان تکیهگاه حکومت عباس به شمار میرفت و اکنون حضور آنها در حکومت مرکزی مؤید تداوم حمایت از حاکم جدید بود. این افراد مقدمات جلوس صفی را فراهم کردند. هر دو مراسم تاجگذاری صفی مطابق با آداب سنتی صوفیانه برگزار شد و فقهای مهم ملازم دربارِ عباس در آنها شرکت داشتند و به این ترتیب نقش کلیدی مستمر گفتمانهای صوفیانه و شیعی در پروژة صفویه به رسمیت شناخته شد. انگیزههای مالی همچنین حمایت دیگر اشخاص متنفذ دربار و عناصر ایالتی را تضمین کرد. با وجود کاربست این قبیل تدابیر، چالشهای خارجی و داخلی نتیجة محتوم اینگونه بزنگاههای [تاریخی] به شمار میرفت.
در فاصلة شش ماه از جلوس صفی، عثمانیان به رهبری مراد چهارم (حک. 1049-1032ق/40-1623) با آسودگی خیال از بابت مرزهای غربی ناشی از انعقاد پیمان صلح [با اروپا] به سمت شرق پیش آمدند و همدان را در 1039ق/1630 تصرف کردند. تهاجم عثمانیان به بغداد دفع شد، اما ایروان از دست رفت و در 1045ق/1635 تبریز غارت گردید. همدان بازپس گرفته شد، اما در 1048ق/1638 مقارن با تصرف قندهار از سوی مغولان هند، عثمانیها بغداد و شهرهای مقدس عراق را تصرف کردند. در شرق هم حکومت صفی، شاهد یازده حمله از سوی ازبکان بود که در برخی از آنها سپاهیان پُرشمار ازبک حضور داشتند و با این حال هیچیک موجب افزایش یا کاهش قابل ملاحظة قلمرو سرزمینی [ایران] نگردید. در خلیج فارس پرتغالیها به قشم حمله و این شهر جزیرهای را غارت کردند. مرگ عباس در داخل مرزهای مملکت موجب بروز شورشهای کم اهمیت در میان قبایل عرب حوالی بغداد و خراسان گردید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.