انقلابهای 1989 (سقوط امپراتوری شوروی در اروپا)
درباره نویسنده ویکتور شبشتین:
ویکتور شبشتین (Victor Sebestyen) نویسنده کتاب هزیمت یا شکست رسوای امریکا در ایران، زاده سال 1956، نویسنده و تاریخ نگار مجارستانی است که در مورد تاریخ روسیه، کمونیسم و ولادیمیر لنین فعالیت میکند. شبشتین که در شهر بوداپست به دنیا آمد، به عنوان ژورنالیست با بسیاری از مطبوعات برجستهی بریتانیا از جمله The Times، the Daily Mail، و the London Evening Standard همکاری کرده است.
او از نسل مهاجرانی است که کشورشان را به دلیل فشارهای حکومتهای کمونیستی ترک کردند. شبشتین خردسال بود که به همراه خانوادهاش از مجارستان تحت سیطره کمونیسم مهاجرت کرد و بعدها به متخصص کمونیسم و حکومتهای کمونیستی بدل شد و چه در کار روزنامهنگاری و چه تاریخنگاری به این موضوع پرداخت. او به عنوان روزنامهنگار در متن ماجرای فروپاشی دیوار برلین و سقوط حکومت آلمان شرقی و نیز سقوط دیگر حکومتهای کمونیستی اروپای شرقی و مرکزی و سقوط حکومت شوروی بود و از رویدادهای مربوط به این وقایع و از انقلابهای مردمی کشورهای اروپای شرقی و مرکزی گزارش خبری و مقاله تهیه میکرد. جنگهای یوگسلاوی سابق از دیگر موضوعاتی است که شبشتین به آن پرداخته است.
درباره کتاب انقلابهای 1989:
در مورد چهرههای سرشناس انقلاب روسیه، کتاب زیاد است. ما در مورد لنین، استالین، تروتسکی و حتی چهرههای ظاهر رده پایینتر مانند بریا کتاب زیاد سراغ داریم، اما در مورد چرایی و چگونگی سقوط امپراتوری شوروی، کتاب جامع خیلی کم پیدا میشود. در واقع به نظر میرسد، هنوز اندیشمندان و نویسندگان در حال فکر کردن به این چرایی هستند و هنوز جزئیاتی از این سقوط عجیب، از بایگانیهای اسناد محرمانه بیرون کشیده نشدهاند. کتاب انقلابهای ۱۹۸۹ – سقوط امپراتوری شوروری در اروپا میکوشد که پاسخ جامع و دقیقی به سیر این سقوط بدهد.
کتاب «انقلابهای 1989» روایتی است از اینکه مردمی که سالها فشار حکومتهای کمونیستی توتالیتر را تحمل کردند چگونه سرانجام با انقلابهایی تقریباً مسالمتآمیز و بدون خشونت خود را از شرّ این حکومتها خلاص کردند.
تمرکز اصلی شبشتین در کتاب «انقلابهای 1989» بر کشورهایی است که از اعضای پیمان ورشو و تحت نفوذ شوروی و در واقع حیاطخلوت این کشور بودهاند؛ کشورهایی که چنانکه شبشتین تأکید میکند به لحاظ تاریخی، فرهنگی، مذهبی و نیز به لحاظ تجربیاتشان با هم در تضاد بودهاند و تفاوتهایشان با یکدیگر بیشتر از شباهتهایشان بوده و حتی در گذشتههای دور با هم در ستیز بودهاند، اما چهلوپنج سال، یعنی از سال 1945 تا 1989، همه به اجبار از یک حکومت که همان شوروی بود تبعیت میکردند و بهرغم تفاوتها و تضادهایشان تحت سیطره یک حکومت و ایدئولوژی واحد بودند.
شبشتین در «انقلابهای 1989» از پایان کمونیسم در آلمان شرقی، بلغارستان، چکسلواکی، رومانی، لهستان و مجارستان نوشته است و از عوامل مختلف دخیل در این رویداد، از جمله ناتوانی شوروی در حفظ سلطهاش بر این کشورها و اینکه شوروی چگونه و طی چه فرایندی سلطۀ خود را بر آنها از دست داد و انقلابهای مردمی در این کشورها چطور پا گرفت و چگونه به کمک عوامل دیگر منجر به فروپاشی کمونیسم و رهایی مردم کشورهای اروپای شرقی و مرکزی از سیطره حکومتهای کمونیستی توتالیتر شد.
شبشتین شرحِ گیرای فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و مرکزی را نه فقط به عنوان یک روزنامهنگار و مورخ، بلکه به عنوان کسی نوشته است که دلبستگی عاطفی نیز به این وقایع دارد. او خود از نسل مهاجرانی است که در خردسالی همراه با خانوادههایشان از کشورهایشان گریختند تا از سیطره هولناک کمونیسم خلاص شوند. از همین رو در کتاب «انقلابهای 1989» به هیچ وجه شادمانی خود را از رویدادهایی که موضوع این کتاب است مخفی نمیکند و گزارش خود از سقوط کمونیسم در اروپای مرکزی و شرقی به یُمن انقلابهای مردمی را «داستانی با پایان خوش» مینامد.
قسمتی از کتاب انقلابهای 1989:
«هر کسی که لذت مردم را در خیابانهای برلین [شرقی]، پراگ یا بوداپست در اواخر 1989 شاهد بوده، هرگز آن صحنههای شگفتانگیزِ جشن و شادی را از یاد نخواهد برد. اراده مردم طی فقط چند ماه بر جباریت پیروز شد. در این ماههای سرگیجهآور، انقلابهایی رخ داد که تقریباً میتوان آنها را کاملاً مسالمتآمیز خواند. این انقلابها چهره جهان را برای همیشه تغییر داد. روایت این کتاب در همینجا، در نقطۀ اوج امید، خوشبینی، شکرگزاری صادقانه و ضیافتهای عظیم خیابانی تمام میشود. یکی از بیرحمترین امپراتوریهای تاریخ زانو زد. شاعران و فیلسوفانی که در زندان بودند، ناگهان تبدیل شدند به رؤسای جمهور و وزرای دولت. در آن شب سردِ نوامبر که دیوار برلین فرو ریخت، چنین به نظر میرسید که انگار زخمهای بازِ قرن بیرحمِ بیستم عاقبت روند بهبودی خود را آغاز کرده است.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.