سبد خرید

افسون شب

ناشر : شاداندسته: , , ,
موجودی: ناموجود

108,000 تومان

هر چقدر هم خوب باشد و مهربان، با دلی بزرگ
اما جای مادر با هیچ مهر و عاطفه‌ای پر نمی‌شود چون سلامت روان هر یک از ما، حتی در بزرگسالی وابسته است به حضور مادر به ویژه در کودکی! تصورش آن بود که یکی هست برای بازی کردن در نقش یک عاشق دل خسته، مثل یک مادر … که هر لحظه حضور دارد تا تمام نبودن‌ها و نداشته‌ها را جبران کند برایش
و شادی و سرزندگی را به زندگی‌اش بازگرداند اما فراموش کرده بود که حضور زن، وقتی نام مادر دارد، چیزی فراتر و گسترده‌تر از فرزندآوری‌ست. مادر بودن، یک نگرش است، یک منش است تا برای یک عمر، فرزند را پر کند از آرامش مملو از سلامت روان که شاید هیچ معشوقی نباید کمبودهای مادری را جبران کند، که نخواهد توانست.
او در افسون نداشته‌هایش چشم برشب دوخته بود، غافل از آنکه گاهی افسون شب را پایانی نیست!

ناموجود

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

مقایسه




افسون شب

درباره کتاب افسون شب:

قصه امروز مثل يافتنِ ريشه‏‌هاى زندگى است كه سال‌ها قبل بذر آن كاشته شده و امروز نتايج خود را بروز داده است. يك كمبود، يك خلاء و حتى عدم حضور فيزيكى آدم‏‌ها چگونه مى‌‏تواند تا سال‏‌ها بر سرنوشت يك نفر تأثير بگذارد. بيان قصه‏‌وارِ حوادث براى شخصيت‌‏هاى داستان كه دنبال پُر كردن نداشته‌‏هاى كودكى خود هستند، مى‌‏تواند به بزرگترها يادآور اين باشد كه يك سهل‏انگارى، چگونه تا بزرگسالىِ ديگران، آنها را تحت تأثير قرار مى‌دهد. شايد اگر تمامى ما در زمره رمان‏خوان‏‌هاى جدى و حرفه‌‏اى باشيم، مهمترين تأثير را از آن در زندگى خود بگيريم و بسيارى از گفتن‏‌ها و نگفتن‌‏ها را به موقع و درست انجام دهيم تا همانند افسونِ حسرت گونه گذشته گرفتارش نشويم.

قسمتی از کتاب افسون شب:

هوا برفی بود و یخبندان بدی در راه بود. نادیا جلو خانه همسر سابقش ایستاد و با هنگامه تماس گرفت و اطلاع داد پایین است. نگاهش به ساختمان چهار طبقه نسبتا قدیمی همسر سابقش افتاد. چقدر با آنها کلنجار می‌رفت که خانه را بکوبند و بسازند، ولی قبول نمی‌کردند.

با صدای باز شدن در به سمتش چرخید و نگاهی پر از لبخند و شادمانی به تنها دخترش کرد. ده روزی می‌شد که او را ندیده و حسابی دلتنگش بود. خم شد و از همان پشت فرمان هنگامه را غرق بوسه کرد. بوی خوش عطر دخترش در بینی‌اش پیچید.

کیسه سوغاتی‌ها را روی پاهایش گذاشت:

– کلی برات خرید کردم. ببین خوشت میاد.

لبخند رضایت هنگامه در حالی که مشغول بررسی کیسه بود خوشحالی نادیا را چند برابر کرد. وقتی از سبحان جدا شد به علت موقعیت کاری نمی‌توانست هنگامه را پیش خودش ببرد، ولی سبحان هیچ وقت مخالفتی برای دیدار مادر و دختر نداشت و هروقت می‌خواست او را می‌دید.

با صدای هنگامه به طرفش برگشت:

– خیلی خوشگلن. اصلا از خودمم بهتر میدونی چی می‌خوام.

– خوشحالم که دوست داشتی.

هنگامه در حالی که هنوز سرش به سوغاتی‌هایش گرم بود گفت:

– مامان می‌دونی خیلی خوشگلی..

نادیا با خنده گفت:

– ااا باریکلا! حرفای جدید می‌زنی. مگه تازه منو دیدی؟

 

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

449

زبان

موضوع

,

شابک

9786227368063

وزن

420

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “افسون شب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...