ازدواجهای فیلیپسبورگ
درباره نویسنده مارتین والزر:
مارتین والزر، نویسنده و رماننویس معاصر آلمانی، متولد سال 1927 در شهر «بودنزه» واقع در ایالت بایرن است که توانسته در دوران حیاتش به شهرت جهانی دست یابد. او یکی از شناخته شدهترین نویسندگان آلمانی بعد از جنگ جهانی دوم و يكی از جنجالیترین نويسندگان آلمانی با نظرگاههاى سیاسی متفاوت است. او دانشآموخته دانشگاه «توبینگن» و «رگنزبورگ» در رشته ادبیات، فلسفه و تاریخ است. والزر بسيار زودتر از ديگران، پديده ناسيوناليسم آلمانى را كشف و نقد كرد. او همچنین با انتشار رمان «دفاع از كودكى» در سال 1991 از اولين كسانى بود كه به اتحاد مجدد آلمان را پرداخت.
در فاصلۀ سالهای ۱۹۴۹- ۱۹۵۷ در مقام کارگردان و نویسندۀ برنامههای تلویزیونی و رادیویی مشغولبهکار بود و سپس به نویسندگی روی آورد. مارتين والزر متعلق به نسل نويسندگان پيشرو آلمان پس از جنگ بود؛ نویسندگانی چون هانریش بل، زیگفرید لنتس و گونتر گراس؛ نسلى كه بيشتر به زمينههاى پا گرفتن جنگ و مصيبتهاى پس از آن مى پردازد. او در در آثار خود بيشتر به فرجامى مىپردازد كه ناشى از فقدان مقاوت و پايدارى در مقابل ديكتاتورى و جنگ طلبى است.
نخستين رمان والزر با نام ازدواجهاى فيليپسبورگ پيرامون طبقۀ مرفه شکلگرفته در آلمان پس از جنگ نوشته شده است. از ديگر رمانهاى او میتوان به اسب فراری، شرح حال عشق و دفاع از كودكی و مرگ یک منتقد اشاره کرد. رمان ازدواجهاى فيليپسبورگِ او اولین جایزۀ هرمان هسه را دریافت کرد. او همچنین در سال 1981 جایزه گئورگ بوشنر، و در سال 1998 جایزۀ صلح انتشارات کتاب در آلمان را به دست آورد.
درباره کتاب ازدواجهای فیلیپسبورگ:
فلورين ابلیس: «از والزر انتقاد شد که اثری از گذشته آلمان در زمانش نیست؛ ولی احتمالا درست در این کتاب رمان نویس در مقام آسیب شناس زمان ظاهر می شود، زیرا نشان میدهد که سکوت عامدانه درباره گذشته چقدر میتواند پرسروصدا باشد، که پافشاری بر زمان حال بیتاریخ چقدر میتواند موجب خود فراموشی وخودویرانگری شود.»
کارل کرن: «مارتین والزر حمله میکند، بلکه اصابت میکند.. دقیق تر از این میشود چیزی گفت؟»
مارتین والزر: «این رمان وصف حال هیچ فرد معاصر خاصی نیست، ولی نویسنده امیدوار است خود آنقدر معاصر باشد که تخیلاتِ از واقعیت نشئتگرفتهاش برای این و آن مثلِ تجربههای شخصیشان به نظر بیاید.»
قسمتی از کتاب ازدواجهای فیلیپسبورگ:
دروغ هرچه از حقیقت دورتر باشد، هرچه ادعایش وقیحانهتر باشد، هرچه اجرایش مطمئنتر باشد، مؤثرتر است. دروغهای نصفه نیمهبند. عذاب الیم آئند. هم برای کسی که دروغ میگوید هم برای کسی که دروغ میشنود. دروغهای نصفه نیمه پر از سوراخ و نقاط شفافاند، لو رفتن از همه جایشان چشمک میزند، همراهش هم خفت و تنفر. اما دروغ، دروغ بینقص دور از دسترس حقیقت، اگر به مدت کافی و به طور مرتب با عشق و علاقهای که نثار یک موجود انسانی میکنیم به آن خوراک رسانده شود، میتواند جان بگیرد، نیرو بگیرد، آدم را در پناه خودش بگیرد.
خانم فولکمان الگویی برای سبک زندگی متعالی انسان نبود؟ همیشه فقط از هنر و هنرمندها حرف میزد، میرفت نمایشگاه و موزه و کنسرت، بابت موضوعاتی مثل سبک و فضا در آثار هنری حرصوجوش میخورد، حتی وقتی که پولیور دِکُلتِه تنش بود، خب در مورد او مطمئناً این نمیتوانست نشانۀ اعتقاد به لذتِ صرف باشد، احتمالاً این نشانۀ نوعی وارستگی متعالی از تن و وسوسههایش بود، نشانهای که البته هانس هنوز نمیدانست چطور از آن تقدیر کند، چون هنوز درکش نمیکرد، چون فقط تن را میدید نه آزادی یا هر چیز دیگری که منظور بود. اگر هم خانم فولکمان به شوهرش خیانت میکرد ــ اصلاً اینجا «خیانت » کلمۀ درستی بود؟ حتماً شوهرش در جریان بود، حتماً این فقط طرز بیان عقبماندۀ آنه بود ــ ، موردِ خیانتش، یا به عبارت بهتر، موردِ جایگزینش آدمهای معمولی نبودند، بلکه مردهایی بودند با دلمشغولیهای ممتاز، که در نتیجه نمیتوانست صرفاً به خاطر خوشگذرانی باشد، بلکه به خاطر ایجاد احوالاتی متعالیتر بود که هنوز هانس آنها را درک نمیکرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.