اربابها
صد و اندی سال پیش، آنگاه که جهان غرب در سپیده دم قرن بیستم هنوز به درستی از خواب قرن پیش برنخاسته بود، آتش انقلاب مکزیک شعله ور شد. در آغاز، ناظران غربی این انقلاب را چیزی از قبیل انتخابات در آمریکای لاتین دانستند، یعنی از همان رویدادهایی که نباید جدی شان گرفت. آنها از دیرباز به این فکر تسلی بخش خو گرفته بودند که مکزیک در آرامش عمیق استبداد دون پورفیریو دیاز در امن و آسایش است. پز و وضع متعادلی داشت و آن جادوگر پیر، دون خوسه ليمانتور”، وزیر خزانه داری دیاز، در مراکز مالی اروپا و آمریکا آبروی بسیاری برای مکزیک به دست آورده بود. خود دیاز هم گرچه هشتاد سالی از عمرش می گذشت، چنان نیرومند و زنده دل می نمود که گویا خیال خداحافظی نداشت. انتخابات ساختگی سال ۱۹۱۰ نیز برگزار شد و دیاز را همچنان در سمت ریاست جمهوری ابقا کرد. اما مهار اوضاع دیگر مثل سابق در دست او نبود و رفته رفته ورق برمی گشت. در همین زمان، مرد خیال پردازی به نام فرانسیسکو مادر و دو کتاب منتشر کرد که در اولی احتمال محدود بودن عمر دياز و ابدی نبودن حکومت او را مطرح کرده و در دو می خواستار برگزاری یک انتخابات آزاد شده بود. ماجراجویانی چون پانچو بیا و پاسکوال اوروزکو۳ از چیهواهوا و امیلیانو زاپاتا از مورلوس از این موقعیت سود جستند و انقلابی به پا کردند که، برخلاف انتظار، همچون اخگری بر پنبهی نفت آلود به یک چشم برهم زدن همه جا را فراگرفت. ارتش دون پورفیریو دیاز، که گویی تنها برای رژه و تشریفات تربیت شده بود، همه جا از پیش حریف می گریخت، از برابر آتش خشم دهقانان و گاوچرانان که دلیرانه نبرد می کردند. دیاز به ناچار رو به گریز نهاد و در انتخابات سال ۱۹۱۱ مادروی گمنام، که اینک قهرمانی ملی شده بود، به ریاست جمهوری رسید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.