آیین کمان گیری
درباره نویسنده پائولو کوئلیو:
پائولو کوئلیو (Paulo Coelho) نویسنده کتاب ماتاهاری، در سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیروی برزیل به دنیا آمد. از پدری مهندس و مادری خانه دار. در کودکی او را به مدرسهی عیسویها فرستادند، مدرسهای با تعلیمات سخت و خشک مذهبی که این مسئله تاثیر بسیار بدی بر روح و روان او گذاشت. خانواده شیفتهی مهندس شدن پسرشان بود و پائولو رویای نویسنده شدن را در سر میپروراند. یک کتاب در زندگی کوئیلوی جوان تاثیر بسیار مهمی داشت و سبب طغیان او و تلاش هر چه بیشتر برای تحقق رویایش یعنی نویسنده شدن داشت و آنهم کتابی نبود جز مدار راسالسرطان اثر هنری میلر.
درباره کتاب آیین کمان گیری:
اثر جدید کوئلیو در عین سادگی، مفاهیمی پیچیده و چندپهلو در خود دارد. نویسندهی معروف برزیلی اینبار بهدنبال ارائهی تعاریفی جدیدتر از مفاهیمی قدیمی و آشنا همچون مقام استادی و هدف است؛ اینکه این دو لازموملزوم یکدیگرند. فلسفهی کوئلیو پشت جملات سادهاش تا مدتها پس از خواندن کتاب ذهن خواننده را درگیر میکند. نقاشیهای مفهومی کریستف نیمان، هنرمند مشهور، هم کاملکنندهی جملات استعارهای کوئلیو هستند.
درک عمیق کوئلیو از تلاش انسان برای دستیابی به حقیقت بارهاوبارها خود را در این اثر نشان میدهد؛ اینکه حقیقت زاییدهی فلسفهی غرب از شادی یا حتی عشق نیست، بلکه ناشی از تجربهای نامحسوس از کشف روح انسان است بهوسیلهی خود او.
در کمانگیر داستان تتسویا را میخوانیم، مردی که زمانی به خاطر استعداد خارقالعادهاش در تیراندازی مشهور بوده اما حالا از مردم فاصله گرفته است و پسرکی که به دنبال او میآید. پسر سوالات فراوانی دارد و تتسویا در پاسخ به این سوالات، راه و رسم تیراندازی و اصول زندگی معنادار و هدفمند را بیان میکند. پیام داستان این است که بدون ارتباط بین اعمال و روح مان نمیتوانیم به معنای واقعی کلمه زندگی کنیم، و زندگی در قید و بند هراس از طرد شدن یا شکست خوردن، هیچ ارزشی ندارد.
باید ریسک کنیم، شهامت را در خود پرورش دهیم و فراز و نشیبهای غیرمنتظره فراوانی که سرنوشت پیش پایمان میگذارد را بپذیریم. پائولو کوئلیو با درایت، سخاوت و لطافتی که آثارش را به کتابهایی پرفروش در سراسر جهان تبدیل کرده است، چارچوبی برای زندگی ارزشمند و رضایت بخش ارائه میکند: سخت کوشی، عشق، تفکر، آمادگی برای شکست، و میل به ایجاد تغییر.
قسمتی از کتاب آیین کمان گیری:
غریبه از کیفش یک کمان بلند از چوب بامبوی صیقلخورده بیرون آورد که دستهاش کمی پایینتر از مرکزش بود. ابتدا به تتسویا اشاره کرد، بعد وارد باغ شد و بهسمت نقطهٔ خاصی نشانه رفت، سپس تیری را مزینشده به پرهای عقاب از کیفش بیرون آورد و جای پاهایش را روی زمین محکم کرد تا موقع تیراندازی پایش نلغزد. با یک دست کمان را جلوی صورتش آورد و با دست دیگر تیر را تنظیم کرد.
پسرک همهچیز را با هیجان و شادی نگاه میکرد. تتسویا هم کارش را متوقف کرده بود و با کنجکاوی به غریبه نگاه میکرد.
درحالیکه تیر در جای مناسبش روی سیم کمان قرار گرفته بود، غریبه کمان را تا روی قفسهٔ سینهاش بالا آورد. بعد آن را بالاتر از سرش برد و همزمان بااینکه دستش را بهآرامی پایین میآورد سیم کمان را به عقب کشید.
زمانیکه بالاخره تیر همراستا با صورتش قرار گرفت کمان کاملاً کشیده شده بود. برای لحظهای که انگار تا ابد طول کشید کمانگیر و کمان کاملاً بیحرکت بودند. پسرک به جایی نگاه میکرد که کمانگیر هدف گرفته بود، ولی نمیتوانست چیزی ببیند.
ناگهان دستی که سیم کمان را گرفته بود آن را رها کرد، به عقب هل داده شد، کمانی که در دست دیگر بود به شکل قوسی زیبا درآمد و تیر از دیدرس دیدگان پنهان شد و ثانیهای بعد جایی در دوردست ظاهر شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.