آیا قیام کردن بیفایده است؟
درباره نویسنده میشل فوکو:
میشل فوکو (Michel Foucault) نویسنده کتاب آیا قیام کردن بیفایده است، زادۀ پانزدهمین روز اکتبر ۱۹۲۶ در پواتیۀ فرانسه. پدرش، پل فوکو، از جراحان ثروتمند فرانسوی بود. فوکو با هر معیاری که سنجیده شود، یکی از سرآمدان متفکران قرن بیستم است که ایدهها و نظریاتش معمولاً در محافل گوناگون به بحث گذاشته میشود. نظریات فوکو در زمینههای گوناگونی چون جامعهشناسی، سیاست و تاریخ از مستندترین نظریات یک فیلسوف-متفکر در سدههای اخیر است؛ برای مثال نظریۀ فوکو دربارۀ زبان، آنجا که معتقد است؛ زبان بازتابدهندۀ حقیقت جهان نیست، بلکه فقط انعکاسی است از تجربۀ شخصی هر فرد یا سیستم.
فوکو دربارۀ پیوند میان زبان و قدرت معتقد است: میان زبان و قدرت، نوعی همبستگی پایاپای وجود دارد، قدرتمندان از زبان برای حفظ و پیشروی پایگاههای خود، نوعی استفادۀ ابزاری میکنند و از این لحاظ، زبان کارکردی ابزاری پیدا میکند. دهههای شصت و هفتاد در فرانسه، دهههای پرآشوبی بود و نظام فکری فوکو محصول چنان شرایطی است. فوکو میگوید: «هر رابطۀ اجتماعی، رابطۀ قدرت است، البته لزوماً هر رابطۀ قدرت لزوماً به سلطۀ آشکار منجر نمیشود.»
میشل فوکو دو بار نیز به کشورمان سفر کرده که حاصل این سفرها، مجموعه گزارشها و یادداشتهایی شد که برای روزنامۀ کوریره دلا سرا نوشت.
درباره کتاب آیا قیام کردن بیفایده است:
کتاب «آیا قیام کردن بیفایده است؟»، چنانکه در عنوان فرعی کتاب ذکر شده، «گزیدهای از کوتهنوشتها، درسگفتارها و گفتوگوها»ی میشل فوکو است. آنچه در کتاب «آیا قیام کردن بیفایده است؟» گردآوری و ترجمه شده عمدتاً به انقلاب ایران و دیدگاههای میشل فوکو درباره این انقلاب مربوط است، اما در پیوستهای کتاب مباحثی تئوریک مطرح شده که آنها نیز به نحوی به آراء فوکو درباره انقلاب ایران مرتبطاند و از همین رو آمدن آن متون در کنار مباحث فوکو درباره انقلاب ایران میتواند مکملی باشد برای این بحثها و به درک روشنتر آنها کمک کند.
این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول این کتاب شامل گفتوگوها و کوتهنوشتهایی از میشل فوکو در رابطه با انقلاب ایران است. تاریخ این گفتوگوها و کوتهنوشتها همه مربوط به سالهای 57 و 58 خورشیدی است. فوکو، که در روزهای انقلاب ایران به این کشور سفر کرده بود و آنچه را در ایران روی میداد از نزدیک میدید، در گفتوگوهای ترجمه و گردآوریشده در کتاب «آیا قیام کردن بیفایده است؟» نظرش را درباره انقلاب ایران و آنچه از این انقلاب دریافته بیان کرده است. دیدگاههای فوکو درباره انقلاب ایران البته منتقدانی هم داشت و بعضی کوتهنوشتهای کتاب «آیا قیام کردن بیفایده است؟» در پاسخ به نقدهای همین منتقدان نوشته شده است.
آنچه در بخش نخست کتاب «آیا قیام کردن بیفایده است؟» میخوانید عبارت است از: «گفتوگوی باقر پرهام با میشل فوکو (1978، مهر 1357)»، «پاسخ به یک خوانندهی زن ایرانی (1978، آبان 1357)»، «ایران و قدرت امر معنوی: گفتوگوی نوول ابسرواتور با میشل فوکو (1979، دی 1357)»، «ایران: روحِ یک جهان بیروح (1979، دی ـ بهمن 1357)»، «نقد با بلندنظری (1979، فروردین 1358)»، «نامهی سرگشاده به مهدی بازرگان (1979، فروردین 1358)»، «آیا قیام کردن بیفایده است؟ (1979، اردیبهشت 1358)» و «پس از رویداد: گفتوگوی فارس ساسین با میشل فوکو (1979، مرداد ـ شهریور 1358)».
بخش دوم کتاب شامل سه پیوست است که دو نوشته و یک درسگفتار از فوکو را شامل میشود. مطالب این بخش عبارتند از: «در باب نوعی اخلاق ناخرسندی (1979)»، «روشننگری چیست؟ (1983)» و «انقلاب چیست؟ (1983)».
قسمتی از کتاب آیا قیام کردن بیفایده است:
« …منظور من از قدرت چیزی بنیادین، غلبهناپذیر و مطلق نیست که در برابر آن فقط میتوان زانو زد. غایت تمام تحلیلهایم عبارت است از آشکار کردن نقاط ضعف قدرت و اینکه از کجا میتوان به قدرت حمله برد. وقتی از روابط میان عقل و دیوانگی صحبت میکنم، وقتی نشان میدهم که عقل قدرتش را بر دیوانگی اِعمال میکند برای توجیه عقل نیست بلکه برای آن است که عقل به منزلهی نظامی از قدرت را بتوان مورد پرسش قرار داد و علیه آن جنگید…»
«… هیچکس حق ندارد بگوید که «برای من شورش کنید مترادف است با آزادسازی تمام انسانها» . اما با این گفته نیز موافق نیستم که «قیام کردن برایتان بیفایده است [زیرا] همواره همان خواهد بود». به کسی که جانش را در برابر قدرتی به خطر میاندازد نمیتوان حکم کرد. آیا شورش کردن موجه است یا ناموجه؟ این پرسش را باز بگذاریم. این که قیام میشود یک واقعیت است…»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.