سبد خرید

آوای کوهستان

ناشر : چشمهدسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

235,000 تومان

رمان آوای‌کوهستان یکی از درخشان‌ترین آثار « یاسوناری کاواباتا » است. رمانی فراموش‌نشدنی که در سال 1954 منتشر شد و درخشید.
قصه‌ی مردی که انگار جنگ فرزندانش را از مدار اقتدارش خارج کرده و او باید خود را سپر کند، و البته، این میان گناه و عشق نیز وجود دارد…
تصویرسازی‌های کاواباتا در تاریخ ادبیات شهرت دارد و نفوذش در ذهن پیچیده‌ی شخصیت‌ها و، در نهایت، خواننده‌ای که مبهوت این فضا می‌شود. او بر بسیاری از نویسندگان جهان، از جمله گارسیا مارکز، تاثیر مستقیم گذاشته است.

تعداد:
مقایسه



آوای کوهستان

درباره نویسنده یاسوناری کاواباتا:

یاسوناری کاواباتا (Yasunari Kawabata) نویسنده کتاب ‌آوای کوهستان، متولد 1899 و درگذشته به سال 1972، داستان‌نویس ژاپنی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1968 است. کاواباتا از نویسندگان بزرگ و تأثیرگذار ادبیات داستانی ژاپن و اولین نویسنده‌ ژاپنی برنده جایزه نوبل ادبیات است. او در کودکی، فقدان و مرگ عزیزانش را تجربه کرد و تلخی این تجربه با او ماند و به آثارش نیز رسوخ کرد. هنوز نُه سال هم نداشت که مادر و پدر و مادربزرگ و تنها خواهرش درگذشتند.

بعدها در آثارش مرگ و تنهایی به درونمایه‌ای تکرارشونده بدل شد. کاواباتا در دانشگاه امپراتوری توکیو ادبیات خواند. یک سال بعد از فارغ‌التحصیلی‌اش از این دانشگاه، اولین رمانش به نام «رقصنده‌ی ایزو» را منتشر کرد و با این رمان خوش درخشید و توجه منتقدان را به خود جلب کرد. در همان سالی که «رقصنده‌ی ایزو» به چاپ رسید، کاواباتا و چند نویسنده جوان دیگر نشریه‌ای ادبی به نام بونگه‌ئی جیدائی (ادبیات معاصر) را منتشر کردند و طلایه‌دار جریانی تازه در ادبیات ژاپن شدند.

کاواباتا یکی از مؤسسان جایزه ریونوسوکه آکوتاگاوا بود که معتبرترین و مهم‌ترین جایزه ادبی ژاپن است. او همچنین رئیس انجمن قلم ژاپن بود و از نویسندگان جوان و با استعداد حمایت می‌کرد. از جمله نویسندگانی که کاواباتا حامی‌شان بود می‌توان به یوکیو میشیما اشاره کرد. کاواباتا در سال 1972، در حالی که بیماری‌ای سخت او را از پا درآورده بود، با گاز به زندگی خود پایان داد. او در سخنرانی‌اش هنگام دریافت جایزه نوبل گفته بود: «هر چه هم انسان از جهان بیگانه شده باشد، خودکُشی راه‌حل نیست. هر اندازه انسانی که دست به خودکُشی زده باشد، درخور ستایش باشد، بسیار دورتر از قدیسان جای دارد.»

از آثار کاواباتا می‌توان به «خانه خوبرویان خفته»، «کیوتو (پایتخت قدیم)» و «قلمرو رؤیایی سپید» اشاره کرد.

درباره کتاب ‌آوای کوهستان:

اوگاتا شینگو، پیرمردی که در دهه‌ی شصت زندگی‌اش در کنار همسر، پسر و عروسش در شهر کاماکورا، که در گذشته مرکز سامورایی‌ها و به نوعی نماد سنت سامورایی‌ست، روزگار می‌گذراند، شخصیت اصلی داستان ما است. شینگو به زودی متوجه می‌شود که مسایلی زندگی آرام کهنسالی او را تهدید می‌کند و این‌جاست که ما وارد دنیای دل‌نگرانی‌های شینگو می‌شویم؛ پسرش شوییجی با وجود همسری به غایت زیبا و معصوم، درگیر رابطه‌ای عشقی شده و دختر شینگو با دو بچه‌ی کوچک درصدد طلاق گرفتن از شوهر معتادش است. شینگو اما می‌ماند که در این میان کدام راه صلاح است؟ دست به شمشیر شدن و بریدن رشته‌ها یا صبوری و تن دادن به سرنوشت؟

از سویی برای یک شخصیت شصت‌ساله شاید بزرگترین دل‌مشغولی، درگیر شدن با مفهوم مرگ و میل به جاودانگی باشد. هم آن‌جا که شینگو در به دانه‌ی کونار (گیاهی باستانی) اشاره می‌کند که هزاران سال در خاک خفته بوده و حالا سبز شده و هم جایی از داستان که به خاطر می‌آورد تا به حال از کوه معروف بالا نرفته، به خواننده می‌گوید که این تلاش‌ها ذاتی انسان است و از غریزه‌ی بقا سربرآورده‌اند.

گیرایی آثار کاواباتا آن‌جا نمایان می‌شود که خواننده در شنیدن اعترافات ناخودآگاه شخصیت‌های داستانش، با نویسنده هم‌دست می‌شود؛ کاواباتا استاد چیره‌دست شیرجه به عمق ناخودآگاه شخصیت‌هاست.

برای یک شخصیت شصت ساله شاید عجیب باشد که در ذهنش خاطرات عشق نافرجام به خواهرزن یا تمایل ناخودآگاه به عروسش را در ذهن مرور کند. اما لذت حداکثری در خواندن آثار کاواباتا آن‌جا حاصل می‌شود که دریابیم نویسنده برای عیان کردن لایه‌های به شدت سرکوب‌شده‌ی ناخودآگاه شخصیت چه رنج‌ها کشیده و اعتراف پیرمرد به عشق‌های ممنوعه در جامعه‌ی سنتی ژاپن تا چه حد از یک شخصیت داستانی چهره‌ای شفاف و گویا منعکس می‌کند.

از سویی دیگر در کم‌تر اثری از هنرهای بومی و سنتی در بستر روایت داستان خواهید خواند بی‌آن که دل‌زننده، اغراق‌آمیز و بی‌جا جلوه کند. این کاواباتاست که با استادی در هرگوشه از داستانش یکی از این هنرها را به تصویر می‌کشد‌ و تو را بر آن می‌دارد تا در خلال داستان در جست‌وجوی تصاویری از این هنرهای باستانی برآیی. از صورتک‌های نمایش کابوکی بگیر تا پرورش گیاهان زینتی و خدا می‌داند که در پس هر یک تصویری که در ذهن ما قلم می‌زند چه اشاراتی و چه نکاتی خفته است.

و وقتی از ژاپن می‌گوییم مگر می‌شود طبیعت و جلوه‌هایش را از اثر هنری جدا کرد؟ حتی اشاره‌ی نویسنده به سگ ولگردی که ترک خانه‌ی صاحب کرده و حالا صاحب توله شده هم معنا می‌گیرد و درخت گیلاس و شکوفه‌ها و درختچه‌ی زینتی که نسل به نسل به خواهرزن رسیده و حالا بی‌سرانجام در خانه‌ی قدیمی رها شده…

کاواباتا مثل نویسنده‌ی یک رمان کارآگاهی سرنخ‌ها را هرجایی قرار می‌دهد تا با یافتن و دنبال کردنشان سرشار از شوق شوی و لذت کتاب خواندن در همین است. سرنخ‌هایی از جنس طبیعت، هنر، روانشناسی، تاریخ و سرنخ‌هایی تماماً ژاپنی.

و بزرگترین و شاید مهم‌ترین ویژگی قلم نویسنده همان پرداختن به خواب و رویاست. انگار که کتاب آوای کوهستان شرح رویاهای شینگو‌ست و تو باید هم‌چون فروید در پی کشف ارتباطات میان آن‌چه او در خواب غور می‌کند و آن‌چه در زندگی پیرمرد اتفاق افتاده بربیایی. خواندن کتاب‌هایی که در ظاهری ساده و آرام ذهنت را به چالش می‌کشند و از چند جناح درصدد مسحور کردنت برمی‌آیند یکی از بزرگترین دستاوردهای کتابخوانی هر علاقه‌مند به کتاب و مطالعه‌ است.

قسمتی از کتاب ‌آوای کوهستان:

شینگو کلاهش را از سر برداشت و در عالم حواس‌پرتی مدتی آن را در دست راستش نگه داشت، بعد آن را روی زانویش گذاشت و شوئیچی کلاه را از جارختیِ بالای سرشان آویخت.

در چنین مواقعی صحبت کردن برایش مشکل می‌شد. «بگذار ببینم. اسم آن خدمت‌کاری که چند روز پیش از این‌جا رفت چه بود؟»

«منظورتان کایو است؟»

«کایو، بله، خودش است. او چه روزی از این‌جا رفت؟»

«پنجشنبهٔ پیش. حالا پنج روز است.»

«پنجشنبهٔ پیش؟ همین پنجشنبه که گذشت از پیش ما رفت و من هیچ‌چیز به یاد ندارم؟»

از نظر شوئیچی این رفتار پدرش قدری مبالغه‌آمیز بود.

«آن دختر، کایو، به نظرم دو سه روز قبل از رفتنش بود، وقتی رفته بودم قدم بزنم یک تاول روی پایم زده بود و به او گفتم احتمالاً قارچ است. او گفت “پازدگی” است. از این حرفش خوشم آمد. لحنی آرامش‌بخش و قدیمی داشت. خیلی خوشم آمد، اما حالا که درست فکر می‌کنم، انگار گفته بود “کفش‌زدگی”. به نظرم در شیوهٔ گفتنش یک چیز غلط بود. بگو “پازدگی”.»

«پازدگی.»

حالا بگو «کفش‌زدگی.»

«کفش‌زدگی.»

«درست فکر کرده بودم. کلمه را درست ادا نکرده بود.»

شینگو شهرستانی بود و هیچ‌وقت به ادای صحیح کلمات و لهجهٔ توکیو اطمینان نداشت. شوئیچی بزرگ‌شدهٔ توکیو بود.

«وقتی خیال کردم گفته بود “پازدگی”، لحن مطبوعی داشت، بسیار آرامش‌بخش و متشخص بود. توی راهرو ایستاده بود. حالا که گفته‌اش واقعاً برایم مشخص شده، حتی اسمش را هم به یاد ندارم. یادم نیست چه لباسی می‌پوشید، یا صورتش چه شکلی بود. گمان می‌کنم شش ماهی پیش ما بود.»

شوئیچی، که با این حالات پدرش آشنا بود، دل به دل پدر نداد و گفت «در همین حدود.»

شینگو خودش هم به اندازهٔ کافی با این حالات خودش آشنا بود، ولی احساس غریبی شبیه ترس داشت. هر قدر بیش‌تر تلاش می‌کرد آن دختر را به یاد آورد، کم‌تر موفق می‌شد. گاهی همراه چنین کندوکاوهای بی‌فایده‌ای اسیر احساسات هم می‌شد.

حالا هم همین‌طور بود. به نظرش رسیده بود که کایو، درحالی‌که کمی در راهرو خم شده بود، سعی کرده بود به خاطر پازدگی‌اش با او هم‌دردی کند.

او شش ماه نزد این خانواده بود و حالا از تمام این مدت، شینگو فقط همین یک کلمه را به خاطر داشت. احساس کرد که عمری از دست رفته است.»

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

4

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

298

زبان

موضوع

,

شابک

9786002297679

وزن

280

جنس کاغذ

عنوان اصلی

The Sound of the Mountain
1954

جوایز

برنده نوبل ادبیات 1968

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آوای کوهستان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...