آنها میپرسند، شما پاسخ دهید
درباره نویسنده مارکوس شریدن:
مارکوس شریدن (MARCUS SHERIDAN) نویسنده کتاب آنها میپرسند، شما پاسخ دهید، بنیانگذار و رئیس The Sales Lion است، یک شرکت مربیگری و مشاورهای مترادف با برتری بازاریابی داخلی و محتوایی. The Sales Lion همچنین یک شریک Platinum HubSpot است. مارکوس سخنران برنده جایزه است و توسط نیویورک تایمز “مربی بازاریابی وب” نامگذاری شده است.
درباره کتاب آنها میپرسند، شما پاسخ دهید :
آنها میپرسند، شما پاسخ دهید بر اساس روایتی حقیقی از فراز و فرودهای یک کسبوکار غیرآنلاین نوشته شده است. مارکوس شریدان، نویسندۀ کتاب، در سال ۲۰۰۱ کسبوکاری را راهاندازی میکند. در سال ۲۰۰۸، با آغاز بحران اقتصادی،کسبوکار وی نیز دچار چالش میشود و شرکتش در آستانۀ ورشکستگی قرار میگیرد. مارکوس با بررسی اوضاع به این نتیجه میرسد که شیوههای قدیمی تبلیغات و بازاریابی غیرآنلاین دیگر کافی نیست. او به ارزش «اینترنت» برای کاربست شیوههای جدید بازاریابی و بازاریابی محتوایی پی میبرد. آنچه در این کتاب میخوانید، تجارب فردی وی برای نجات شرکتش از ورشکستگی است. در آنها میپرسند، شما پاسخ دهید با روشهایی از بازاریابی محتوایی آشنا میشوید که کاملاً مبتنی بر شیوههای امتحانشده است.
شعار «آنها میپرسند، شما پاسخ دهید!» نوعی فلسفۀ کسبوکار است که بر ارتباطات، فرهنگ سازمانی و شیوۀ فروش تأثیر میگذارد. این شیوه بر پرسشها، تمایلات و نیازهای مصرفکنندگان تمرکز میکند تا با تولید محتوای مؤثر، آنها را با شما و خدماتتان بیشتر آشنا کند. این همان بازاریابی درونگرا یا ربایشی است که مدل کسبوکارتان را متحول خواهد کرد. در واقع، شما راهبردهایی را به کار میگیرید که هنگام خرید به آن توجه دارید ولی در جایگاه فروشندۀ خدمات یا محصولات به آنها توجه نمیکنید.
همۀ تلاشمان را به کار گرفتیم تا کتابی مفید و درخور مخاطبان نشر برآیند منتشر کنیم، اما میدانیم که کاستیهایی داریم. بر این باوریم نقد مایۀ بالندگی است، پس چشمانتظار پیشنهادها و انتقادهای مخاطبان عزیزمان هستیم. ما را همراهی کنید تا با هم و در کنار هم پیشرفت کنیم.
قسمتی از کتاب آنها میپرسند، شما پاسخ دهید :
پیش از آنکه به استراتژی «آنها می پرسند، شما پاسخ دهید» بپردازم، باید به استراتژی فروش و بازاریابی دیگری اشاره کنم، استراتژیای که احتمالا در مدرسه کسب و کار نیاموختهاید اما امروزه در همه جهان متداول است و دقیقا برعکس کتاب آنها میپرسند، شما پاسخ دهید است. این استراتژی را «بازاریابی کبکی» مینامم.
چرا به آن بازاریابی کبکی میگویند؟ وقتی کبک با مشکلی مواجه میشود، چه میکند؟ سرش را زیر برف پنهان میکند. (بله، این افسانه است؛ اما در هر حال آن را پذیرفتهایم.)
چرا کبک سرش را درون برف پنهان میکند؟ چون تصور میکند در این حالت مشکل از بین میرود.
اما آیا واقعا مشکل از بین میرود؟ البته که نه.
حالا احتمالا از خودتان میپرسید کبک به شما، کسب و کارتان و نحوه ارتباط آفلاین و آنلاین شما چه ربطی دارد.
این طور به مسئله نگاه کنید: چند مرتبه پیش آمده که مشتری احتمالی یا فعلی از شما سؤالی پرسیده است و با خودتان فکر کردهاید: «بهتر است در وب سایتمان به این موضوع نپردازیم. منتظر میمانیم تا رودررو با مشتری احتمالی حرف بزنیم و آن وقت، اگر درباره موضوع سؤال پرسید، آن را مطرح می کنیم.»
حدس میزنم بارها این اتفاق برای شما افتاده است. اگر نمیتوانید نمونهای از موضوعاتی را که نادیده گرفتهاید، به خاطر آورید، حتما یادتان خواهد آمد. صفحههای بعدی را که بخوانید، با نمونههای متعددی از موضوعاتی مواجه خواهید شد که به احتمال زیاد در گذشته نخواستهاید در وب سایتتان درباره آنها حرف بزنید، صرفا به این دلیل که فکر میکردید خودتان را به دردسر میاندازید و با این کار میخواستید خودتان گفتوگوها را مدیریت کنید.
اما كل مشکل بازاریابی کبکی از همین ناشی میشود. مصرف کنندگان (درست مثل شما و من) آن را دوست ندارند؛ بیپردهتر بگویم، از آن متنفریم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.