کودکی را میزنند (گزیدهای از مقالات بالینی روانکاوی فروید)
درباره نویسنده زیگموند فروید:
زیگموند فروید، (Sigmund Freud) (۶ مهٔ ۱۸۵۶ – ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹) عصبشناس برجسته اتریشی و بنیانگذار دانش روانکاوی، بهعنوان یک روش درمانی در روانشناسی بود، او را پدر علم روانکاوی میدانند..
او در خانوادهای یهودی با وضعیت مالی متوسط به دنیا آمد و کودکی خودش را در شهر فرایبورگ گذراند. زمانی که فروید تنها چهار سال داشت، همراه با خانوادهاش به شهر وین اتریش رفت و وین شهری بود که فروید تا آخر عمرش در آنجا زندگی میکرد. زیگموند فروید در سال 1873 وارد دانشکدهی پزشکی وین شد و در کنار علم پزشکی مطالعات فلسفی جامع و کاملی هم داشت. فروید بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه وین به پاریس رفت و زیر نظر ژان مارتین، متخصص اعصاب و روان مشغول به کار شد. مارتین یکی از نخستین پزشکانی بود که برای درمان بیمارانش از روش هیپنوتیزم استفاده میکرد. فروید درزمانی که در پاریس بود توانست به چند زبان اروپایی مسلط شود و از آموزههای استادش مارتین بیشترین استفاده را کند.
زمانی که فروید به وین بازگشت بهعنوان متخصص اعصاب و روان مشغول به کار شد. او نیز برای درمان بیمارانش از روش هیپنوتیزم مارتین استفاده میکرد. بعد از گذشت چند سال فروید بیمارانش را ترغیب کرد که بهجای فرورفتن در خلسهای عمیق، بدون ترس آزادانه با او صحبت کنند. زیگموند فروید بعد از تحلیل کردن شخصیت بیمارانش متوجه تأثیر رفتارهای جنسی در کودکان شد. رفتارهایی که نشات گرفته از تمایلات کودکان به بزرگسالان است.
در سال 1900 بود که زیگموند فروید نخستین کتاب خودش را بانام رؤیا منتشر کرد. این کتاب یکی از عامهپسندترین آثار فروید است. او در این کتاب بیان کرد که رویها بیان پنهانی از طرفی بیانگر آرزو و خواستههای ما و از طرف دیگر نشاندهندهی ترسهای ما هستند. رؤیاهای ما میتوانند تأثیر بزرگی روی شخصیت ما دارند و نباید هرگز این تأثیر را انکار کنیم و یا نادیده بگیریم.
زيگموند فرويد سالهای پایانی زندگیاش را درگیر بیماری سختی بود و به دلیل حضور نازیها در اتریش به انگلستان مهاجرت کرد. او در سپتامبر 1939 با تزریق میزان زیادی مورفین درگذشت و خاکستر حاصل از سوزاندن جسدش را در پایهی گلدانی که همیشه در اتاق فروید بود قراردادند.
درباره کتاب کودکی را میزنند:
کتاب کودکی را میزنند مجموعهای از مقالات روانکاوی فروید است. حوزهی روانشناسی و فلسفه بدون شک بدون نام فروید چیزی کم داشت. باوجوداینکه خوانندگان کمی به سراغ مطالعهی آثار این نویسنده میروند اما آموزههای فروید تأثیر زیادی روی نویسندگان و روانشناسان بعد از خود داشته است. آثار زیگموند فروید آنقدر حائز اهمیت هستند که تاکنون نویسندگان و فیلسوفان زیادی کتابهایی در باب توضیح فلسفهی فروید نوشتهاند. کتاب پیش رو مجموعهای ارزنده از مقالات زیگموند فروید دربارهی روانکاوی و روانشناسی بالینی است. این کتاب مناسب خوانندگانی است که به فلسفه و روانکاوی علاقهمند هستند و میخواهند بیشتر با عقاید و نظرات بالینی فروید آشنا شوند.
قسمتی از کتاب کودکی را میزنند:
نخست از دیدگاه فیزیولوژی. این دیدگاه مفهوم «محرک» را در اختیارمان میگذارد و همچنین الگوی مسیر رفلکس عصبی را که بر اساس آن، محرکی که از بیرون به یک بافت زنده وارد شده، از طریق کنشی به سوی خارج پس زده میشود. این کنش به اندازهای مورد نیاز است که بافت تحریک شده را از تأثیر محرک دور و از دامنه عملکرد آن خارج کند.
حال چه رابطهای میان «غریزه» و «محرک» وجود دارد؟ بیهیچ اشکالی میتوان مفهوم «غریزه» را در حوزه مفهومی «محرک» گنجاند و گفت که یک غریزه، محرکی است که به ذهن اعمال میشود. باید دقت داشته باشیم که غریزه را با محرک ذهنی یکسان فرض نکنیم. بدیهی است به جز محرکهای غریزی، محرکهای ذهنی دیگری هم وجود دارند که بیشتر شبیه محرکهای فیزیولوژیک عمل میکنند؛ برای مثال، زمانی که نور شدیدی به چشم میتابد، این یک محرک غریزی نیست؛ اما وقتی خشکی غشاء مخاطی گلو و یا سوزش غشاء مخاطی معده را احساس میکنیم، با محرکهای غریزی سر و کار داریم.
اکنون به کمک این اطلاعات میتوانیم میان محرکهای غریزی و محرکهای (فیزیولوژیک) دیگر که به ذهن وارد میشوند، تمایز قائل شویم. در وهله نخست، یک محرک غریزی نه از دنیای بیرونی بلکه از درون خود ارگانیسم نشئت میگیرد. به همین سبب است که چنین محرکی عملکرد متفاوتی روی ذهن دارد و برای دور کردن آن نیز اقدامات متفاوتی لازم است. از این گذشته، مفهوم اساسی یک محرک را میتوان این طور بیان کرد که فقط یک تأثیر دارد و فقط با یک اقدام مقتضی میتوان آن را دور کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.