ورود غولها آزاد! مجموعه کلاس قصهخوانی خانم بروکس
روزی در یکی از جلسههای قصهگویی کلاس خانم بروکس، یکدفعه برق قطع میشود و خانم بروکس از بچهها میخواهد حالا که کلاس تاریک شده و نمیشود از روی کتاب قصه خواند، خودشان قصهای بگویند. خانم بروکس میگوید: «کتاب خوانهای خوب، قصهگوهای خوبی هم هستند.» او به بچهها یاد میدهد شخصیت خیالی بسازند و قصه بگویند. میسی هم چشمهایش را میبندد و ذهنش را آزاد میگذارد تا دربارهی یکی از مشکلاتش قصهای بسازد. یکدفعه قیافهی بیلی بدجنس میآید توی ذهنش که همیشه توی راه، کلاه میسی را از روی سرش برمیدارد و اذیتش میکند. بالاخره میسی داستانش را اینطوری شروع میکند: «پایین خیابان ما، هیولایی زندگی میکند…»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.