مرد قمارباز مجموعه آرچر جلد دوم
درباره نویسنده دیوید بالداچی:
دیوید بالداچی (David Baldacci) نویسنده کتاب مرد قمارباز، (زاده 5 اوت 1960 در ریچموند، ویرجینیا) نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، وکیل و رمان‌نویس اهل ایالات متحده آمریکا است.
دیوید بالداچی نوشتن را از کودکی آغاز کرد. درست از زمانیکه مادرش به او یک دفتر خط دار داد تا داستان‌هایش را بنویسد. (بعدها وقتی برای این جرقه که روشنایی بخش مسیر نویسندگی‌اش بود از او تشکر کرد مادرش اعتراف کرد که دفتر را به او داده تا ساکت بماند. بالاخره مادران نیز هر از گاهی احتیاج به استراحت دارد.)
دیوید در سال 1996 اولین رمان خود با نام قدرت مطلق را منتشر کرد که این داستان در قالب فیلم به کارگردانی و هنرمندی کلینت ایستوود ساخته شد. در مجموع دیوید 43 رمان برای بزرگسالان نوشته که تمام آنها در کشورش و رده‌های بین‌المللی جزو پرفروش‌ترین‌ها بوده‌اند و تعدادی از آنها برای تولید آثار سینمایی و تلویزیونی به کار رفته‌اند. آثار او به بیش از 45 زبان در بیش از 80 کشور در 150 میلیون نسخه در سراسر جهان بفروش رسیده‌اند. همچنین از این نویسنده هفت اثر برای خوانندگان جوان به چاپ رسیده.
درباره کتاب مرد قمارباز:
لیزا گاردنر: «دیوید بالداچی یکی از بهترین نویسنده‌های جنایی تمام دوران است.»
آسوشیتدپرس: «دیوید بالداچی در قصه‌گویی استاد است.»
مجله کتاب نیویورک: «طرفداران بالداچی باید همگی سراغ قمارباز بروند. این رمان هیجان‌انگیز سرشار از فحشا، قمار، مواد و فساد دولت است که بی‌شک همگی اوقات خوشی به وقت مطالعه نصیبتان خواهد کرد.»
سایت بوک ریپورتر: «قمارباز یک رمان خوش طعم جنایی‌ست که با اطلاعات جذاب تاریخی داستان را جالب‌تر می‌کند… آرچر یکی از متمایزترین شخصیت‌های خیالی‌ست. اگر از اول این سری کتاب‌ها را نخوانید خیلی چیزها از دست داده‌اید.»
روزنامه فلوریدا تایمز یونیون: «کار خوب از یک استاد. بی‌صبرانه منتظر بعدی هستیم.»
پروویدنس ساندی ژورنال: «پرفروش بودن کتاب‌های دیوید بالداچی اصلا چیز غریبی نیست، اما کتاب مرد قمارباز با به تصویر کشیدن آرچر که سرباز جنگ جهانی دوم بوده، قطعا بزرگترین پیروزی اوست. نویسندگان کمی قادر به تصویرسازی واضح وقایع تاریخی هستند، اما بالداچی ثابت کرده یک اثر جنایی تا چه حد می‌تواند تمام عیار باشد.»
لیسا اسکاتلاین: «بالداچی هر بار کارش را درست انجام می‌دهد.»
ساوت فلوریدا سان سنتینل: «بالداچی با احترام به رمان نویسانی چون ریموند شندلر و راس مکدونالد در طرح داستان، داستانش را با سرعتی یکنواخت و محکم پیش می‌برد. آرچر بسیار خوب شخصیت پردازی شده، مردی که سعی دارد با گذشته‌اش کنار بیاید و راهی جدید در پیش گیرد. لیبرتی بانویی‌ست دردکشیده اما بسیار قوی که می‌داند چگونه از خودش مراقبت کند و هیچ مردی نمی‌تواند او را بازی دهد و بر تمام کلیشه‌هایی که درباره‌ی یک رقصنده می‌دانیم فائق آمده…. همه از بازگشت آرچر و لیبرتی با داستانی جدید استقبال خواهند کرد…»
سی ان ان: «مواد، قمار، قتل، فحشا و بیش از این؛ برای طرفداران رمان‌های جنایی-تاریخی این کتاب همه‌چیز دارد.»
بوک لیست: «بی‌شک آرچر موفقیت بزرگی برای بالداچی بوده. شخصیت بسیار جالبی دارد، خشن و بی‌نظم. بالداچی دنیای بعد از جنگ آرچر را طوری با جزئیات ساخته و پرداخته که توجه خواننده را جلب می‌کند… کسانی که کتاب قبلی را نخوانده‌اند، حتما دلشان خواهد خواست بدانند چه چیزهایی را از دست داده‌اند.»
جرسیز بست: «بالداچی در آرچر روزگار پس از جنگ رابه تصویر می‌کشد. شخصیت داستان با زبان تند و تیزش و تعلیق به اندازه‌ی داستان، شما را در این داستان میخ‌کوب می‌کند.»
قسمتی از کتاب مرد قمارباز:
آرچر با بی‌میلی کلاهش را روی تخت انداخت. اتاق هتل بیشتر شبیه حمام بود. کیفش را در کمد کوچکی جا کرد که دو رخت‌آویز از میله‌ی چوبی‌اش آویزان بودند و روی تنها صندلی داخل اتاق که کنار تنها پنجره قرار داشت، نشست. پرده‌های رنگ‌رفته‌ی نخ‌نما را کنار زد و به رینو خیره شد. خیلی معمولی به نظر می‌آمد، حتی از معمولی هم کمتر، اما شاید هم مثل آرچر قادر بود کار‌های بزرگ‌تر از خودش انجام دهد.
یک سیگار دیگر کشید و از فلاسک کوچکی که داخل جیب کتش داشت، چیزی نوشید. آرچر اصلاً احتیاج به زنان زیبا و آب با طعم شراب یا بلوارهایی که از طلا ساخته شده باشند، نداشت. او فقط دنبال یک حقوق ثابت بود و یک کار جالبی که انجام بدهد و یک ذره عزت نفسی که پیامد آن حقوق و شغل بود.
ویسکی آرام پایین رفت و گلویش را سوزاند. نامه‌ای را که روی کاغذ کاهی تایپ شده بود، بیرون آورد. بالای نامه نوشته شده بود: «ویلی دش، کارآگاه خصوصی» و یک آدرس و یک شماره‌تلفن پنج‌رقمی برای بِی تاون کالیفرنیا. همراه نامه، کارت طرف هم بود. یک کارت خیلی خشک و رسمی با همان آدرس و شماره‌تلفن. درست زیر اسم، تصویر یک ذره‌بین کوچیک به چشم می‌خورد که به‌نظر آرچر جالب بود. امیدوار بود از مرد هم خوشش بیاید؛ البته درواقع امیدوار بود ویلی دش از او خوشش بیاید.
نقد و بررسی‌ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.