مردم علیه دموکراسی
درباره نویسنده یاشا مونک:
یاشا مونک (Yascha Mounk) نویسنده کتاب مردم علیه دموکراسی، (متولد 10 ژوئن 1982) دانشمند علوم سیاسی اهل آلمان غربی است. او در حال حاضر دانشیار تمرین امور بین الملل در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز در واشنگتن دی سی است. مونک در مونیخ به دنیا آمد و بزرگ شد. مادرش یهودی و سوسیالیست بود و در سال 1969 به دلیل یهودی ستیزی مجبور به ترک لهستان شد. او نوشت که بسیاری از اعضای خانوادهاش در هولوکاست کشته شدند.
او گفته است که در آلمان احساس غریبهای میکند و با وجود اینکه آلمانی زبان مادری اوست، هرگز احساس نمیکند که از سوی همسالانش به عنوان یک “آلمانی واقعی” پذیرفته شده است. مونک مدرک کارشناسی تاریخ را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد و در آنجا عضو کالج ترینیتی بود. سپس از دانشگاه هاروارد آمریکا مدرک دکترا گرفت. او به عنوان مدرس دولت در ایالات متحده باقی ماند و به عنوان یکی از اعضای ارشد برنامه اصلاحات سیاسی در اتاق فکر آمریکای جدید معرفی شد. مونک در سال 2017 شهروند آمریکا شد.
درباره کتاب مردم علیه دموکراسی:
مایكل سندل: «دیگر نمیتوانیم لیبرال دموكراسی را همیشگی پنداریم… این كتاب ارزشمند در مورد این است كه چه چیزی دموكراسی را بیمار كرده و چه كاری میتوان برای آن انجام داد.»
فرانسیس فوكویاما: «تحلیلی تیزبینانه از گسترش ناسیونالیسم عوامگرا و چالشهای پیش روی دموكراسی در عصر ما. اگر قبلاً نام یاشا مونك را نشنیدهاید، قطعاً در آینده خواهید شنید.»
كتاب «مردم علیه دموكراسی» نوشتهی یاشا مونك در سه بخش تنظیم شده است. بخش یك: بحران لیبرال دموكراسی؛ دموكراسی بدون حقوق/ حقوق بدون دموكراسی/ تجزیهی دموكراسی. بخش دو: ریشهها؛ رسانههای اجتماعی/ ركود اقتصادی/ هویت. بخش سه: راهكارها؛ اهلی كردنِ ناسیونالیسم/ بهبود اقتصاد/ تجدید ایمان اجتماعی.
یاشا مونك در كتاب مردم علیه دموكراسی بعد از پرداختن به مباحث مختلف موردنظر خود در سه بخش مجزا كه هر یك به سه فصل دیگر تقسیمبندی میشوند، سعی دارد با مستندات ارائهشده و تئوریهای معتبر به نتیجهگیریهایی در زمینهی دموكراسی، بحران دموكراسی و راههای نجات آن بپردازد. او اشاره میكند: «ممكن است در سالهای آینده، به شجاعت بیشتری برای دفاع از آنچه برای ما عزیز است، نیاز داشته باشیم. اگر بخواهیم در اوقات غیرعادی كار درستی انجام دهیم، باید تمایل به فداكاریهای واقعی داشته باشیم. اگر در نبردهای بعدی با پوپولیستها شكست بخوریم، ممكن است جنگ خیلی زود تمام شود.»
نویسنده معتقد است تعداد افرادی كه میخواهند لیبرال دموكراسی از عصر طلوع پوپولیسم جان سالم به در ببرد، زیاد است: ما میتوانیم برای ایستادگی در برابر پوپولیستها به خیابانها بیاییم. میتوانیم فضیلت آزادی و حكومت بر خود را به همشهریان یادآوری كنیم. میتوانیم احزاب مستقر را وادار به پذیرش یك برنامهی بلندپروازانه كنیم كه قادر به تجدید وعدهی لیبرال دموكراسی در مورد آیندهی بهتر برای همه است. و اگر برنده شویم، همانطور كه بسیار امیدوارم، میتوانیم عزم خود را برای بازگرداندن دشمنان خود به چارچوب دموكراتیك جمع كنیم.
قسمتی از کتاب مردم علیه دموکراسی:
تعهد آمربکا به حقوق لیبرال همچنان عمیقاً ریشهدار است. اما شکلی که این لیبرالیسم به خود می گیرد بهطور فزایندهای غیردموکراتیک است. آمریکا در گرایش به لیبرالیسم غیردموکراتیک تنها نیست. تقریباً همهٔ دموکراسیهای توسعهیافته اکنون دارای فرایندهای اقتدارگرای قدرتمندی هستند. بسیاری از مسائل مهم توسط معاهدات تجاری و آژانسهای مستقل از مناقشه سیاسی خارج شده است. وقتی ارادۂ عمومی از مرزهای قابل قبول خارج شود، توسط نهادهای تکنوکرات مانند دیوان عالی امریکا و بانک مرکزی اروپا محدود میشود.
حتی در مناطقی که مردم بهطور رسمی بر سرنوشت خود تسلط دارند، فرایندهای تبدیل دیدگاههای عمومی به سیاست عمومی آنقدر مطابق منافع نخبگان اجتماعی یا اقتصادی است که تأثیر مردم بر دولت به شدت محدود میشود. در سراسر غرب، سه دهه اخیر با نقش فزاینده دادگاهها، سازمانهای بوروکراتیک، بانکهای مرکزی و مؤسسات فراملی همراه بوده است. در عین حال، رشد سریعی در نفوذ لابیها، پول هزینهشده برای مبارزات انتخاباتی سیاسی و شکاف جداکننده نخبگان سیاسی از افرادی که قرار است نمایندگی کنند، وجود دارد. روی هم رفته، این امر عملا سیستم سیاسی را از اراده عمومی دور کرده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.