شکلات
درباره نویسنده ژوان هریس:
ژوان هریس (Joanne Harris) نویسنده کتاب شکلات، ، زادهی 3 جولای 1964، نویسندهای انگلیسی است. او در دانشگاه شفیلد تحصیل کرد و به مدت 15 سال، در مدارس گرامر یورکشایر، به تدریس زبانهای مدرن مشغول بود. هریس همچنین در دانشگاه شفیلد تدریس کرده است.
او در خانوادهای فرهنگی پرورش یافت و از کودکی دو زبان فرانسه و انگلیسی را یاد گرفت. او نخستین رمان خود را در سال 1989 چاپ کرد که با استقبال زیادی روبهرو نشد، اما این تجربه باعث نگارش آثار بهتری شد. او در سال 2000 رمان شکلات را چاپ نمود که موفقیت بسیاری برای او به ارمغان آورد. او نویسندهای توانا است که تمام زندگی خود را وقف نگارش داستانها و رمانهای حیرتآور و شگفتانگیز میکند. او رویدادهای عجیبوغریب را چاشنی روایتهای خود کرده و قصههایی آمیخته با جادو مینویسد.
درباره کتاب شکلات:
شخصیت اصلی داستان زنی زیبا و باسلیقه به نام «وین روشه» است که مهارت و استعداد زیادی در تهیه و پخت شکلات و شیرینیهای خوشمزه دارد، او به روستاهای زیادی سفر میکند و در آن روستاها شیرینی و شکلاتهایی که خود پخته را میفروشد، تا اینکه در روستایی کوچک در فرانسه که سالهاست چیزی در آن تغییری نکرده، به دلیل استقبال فراوان میماند و مغازهی کوچکی اجاره میکند.
مردم این روستا هر روز بیشتر از دیروز عاشق و شیفتهی شکلاتها و شیرینیهای او میشوند. او در تمام جعبههای زیبای شکلات، هدیهای رایگان و حیرتآور قرار میدهد: پیشگویی هوشمندانۀ «وین» دربارهی مشکلات و نارضایتیهای فردی که آن جعبهی شکلات را خریداری میکند، و البته روشهایی برای مقابله با آن مشکلات. آیا «وین روشه» یک جادوگر است؟
کتاب شکلات مورد توجه منتقدان و صاحبنظران فراوانی قرار گرفت و در همان سال فیلم سینمایی جذاب و تکان دهندهای براساس آن ساخته شد که بازیگرانی همچون جانی دپ و ژولیت بینوش در آن ایفای نقش کردند. همچنین این فیلم نامزد چهار جایزه اسکار 2001 و برندهی جایزه بوگی شد و نام این نویسندهی درخشان به شهرت جهانی رسید.
نیویورک تایمز: «مخاطبین اندکی میتوانند در مقابل این کتاب مقاومت کنند.»
گاردین: «پرنشاط، امیدوارانه و احساس برانگیز.»
آبزرور: «نکوداشتی از لذت، عشق و بردباری.»
قسمتی از کتاب شکلات:
غرقه در روياهاي گوناگون به خوابي نا آرام فرو رفتم. صبح زود در حالي بيدار شدم كه بازوي انوك روي صورتم بود، و حس ناگوار و هراس انگيز فرار، كه انوك را بردارم و بگريزم به جانم چنگ مي انداخت. چه طور مي توانيم اينجا زندگي كنيم، چه طور مي توانستيم اين قدر نادان باشيم كه فكر كنيم او، حتي اينجا، ما را پيدا نمي كند؟ مرد سياه صورتها نادان زيادي دارد، و همه هم بي گذشت، سخت و به طرز غريبي حسود. فرار كن، وين. فرار كن، انوك، روياي شيرين و كوچكت را فراموش كن و بگريز.
اما نه اين بار. هم اينك تا دوردستها گريخته ايم، من و انوك، من و مادرم، هرچه دورتر از خودمان.
اين رويايي است كه مي خواهم به آن بياويزم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.