ساداکو (حلقه)
درباره نویسنده کوجی سوزوکی:
کوجی سوزوکی نویسنده کتاب ساداکو، (متولد 13 مه 1957) نویسنده ژاپنی است. او در هاماماتسو متولد شد و در توکیو زندگی میکند. سوزوکی نویسنده رمانهای “حلقه” است که در قالبهای دیگری از جمله فیلم، مانگا، مجموعههای تلویزیونی و بازیهای ویدیویی اقتباس شده است.
درباره کتاب ساداکو:
ساداکو رمانی ژاپنی در سبک وحشت و رمزگونه که توسط نویسنده ژاپنی کوجی سوزوکی نوشته شدهاست و برای اولین بار در سال ۱۹۹۱ عرضه شد. حلقه اولین کتاب در سری رمانهای حلقه به شمار میرود. از روی این رمان دو مجموعه تلویزیونی، یک سری مانگا، یک فیلم سینمایی به همین نام در سال ۱۹۹۸، دو نسخه فیلم بازخلقشده از روی فیلم ۱۹۹۸، نسخهٔ کرهای، با عنوان ویروس حلقه و نسخه آمریکایی حلقه نیز دستمایه اقتباس سینمایی قرار گرفت.
هنگامی که چهار نوجوان تندرست در توکیو بهطور مرموزی و همزمان بر اثر ایست قلبی جان خود را از دست میدهند، کازویوکی آساکاوا، روزنامهنگاری که از قضا عموی یکی از مرحومان نیز به شمار میرفت، تصمیم گرفت خود به شخصه این مسئله را بررسی کند. تحقیقات او در نهایت به نوار ویدئویی ختم شد که این چهار نوجوان دقیقاً یک هفته قبل از مرگشان آن را تماشا کرده بودند. آساکاوا با دیدن فیلم که محتوای آن یک سری تصاویر عجیب و مبهم و تکه فیلمهای آزاردهندهای بود و پایانی که به بیننده هشدار میداد یک هفته بیشتر زنده نخواهد ماند، مگر اینکه عمل خاصی صورت پذیرد. این نوار ویدئویی اثر روحی و روانی ناگواری بر آساکاوا وارد نمود و او هیج شکی نداشت که این هشدار یک شوخی نیست و حقیقت دارد.
قسمتی از کتاب ساداکو:
با این حال از پنجره باز طبقه دوم یکی از خانهها نور مهتابی بر سطح تاریک خیابان میتابید. تنها چراغ روشن خانه، چراغ اتاق ساتوكو بود. انیشی ساتوكوا، دانش آموز سال سوم یک دبیرستان دخترانه خصوصی، درون اتاق و جلوی میزش نشسته بود. یک تیشرت سفید و شلوار پوشیده و پاهایش را جلوی پنکهای که روی زمین قرار داشت گرفته بود و با حالتی نه چندان علاقهمند روی یک دفترچه تمرین خم شده و به آن چشم دوخته بود. در حالی که آستین تی شرتش را تکان تکان میداد تا باد مستقیم بر سطح پوستش بنشیند، غرولندکنان میگفت: «گرم است، گرم است.
از آنجاکه تمام تعطیلات تابستانی را به خوش گذرانی سپری کرده بود، تکلیفهایش همچون کوهی روی هم تلنبار شده بودند و حالا هم که تقصیرها را به گردن گرما میانداخت، در حالی که تابستان آنقدرها هم گرم نبود. هم روزهای آفتابی کم بودند و هم تعداد توریستهایی که به ساحل دریا میرفتند بسیار کمتر از سالهای گذشته بود. با این حال بلافاصله از زمان پایان یافتن تعطیلات تابستانی، پنج روز متوالی بود که گرمای شدید چله تابستانی ادامه داشت. ساتوكو از این شوخ طبعی آب و هوا عصبی بود و دل پری از آسمان داشت: «… در این گرمای مزخرف که نمیشود درس خواند.»
ساتوکو دستی را که میان موهایش فرو برده بود بیرون آورد و صدای رادیو را بلند کرد. نگاهش به یک شاپرک کوچک افتاد که درست روی توری پنجره کنار او نشسته بود. پروانه بیآنکه بتواند بیش از آن در برابر باد پنکه مقاومت کند، از جا پرید و به سمتی پرواز کرد و رفت. پس از اینکه حشره در میان تاریکی ناپدید شد، توری پنجره تا مدتی به شکل خفیفی لرزید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.