جود گمنام
درباره نویسنده تامس هاردی:
توماس هاردی (Thomas Hardy) (زاده ۲ ژوئن ۱۸۴۰ – مرگ ۱۱ ژانویه ۱۹۲۸) رماننویس و شاعر جنبش طبیعتگرایی اهل انگلستان بود. آثار او معمولاً در جنبش طبیعتگرایی طبقهبندی میشوند، اما در چندین شعر او رگههایی از ادبیات عصر روشنگری و رمانتیسیسم دیده میشود.
هاردی در ابتدا حرفه معماری را انتخاب کرد اما بعد، در دهه پنجم زندگیش به نوشتن و سرودن شعر روی آورد. او دهها رمان و شعر نوشت و اشعارش همتراز رمانهایش مورد توجه و تقدیر دوستداران ادبیات قرار گرفت و تأثیر قابل توجهی بر شعر مدرن انگلیسی گذاشت. امروزه از او به عنوان یکی از شاعران و نویسندگان مطرح قرن بیستم یاد میشود.
هرچند توماس هاردی خود را بیشتر شاعری میدانست که برای منفعت مادی رمان مینویسد، اما او بیشتر برای رمانهایی که نوشته، شناخته شدهاست. از جمله آثار او که شهرت جهانی دارند تس و به دور از مردم شوریده هستند که بر اساس هر دوی آنها فیلم ساخته شدهاست. ویژگی اصلی نوشتههای هاردی توصیفات شاعرانه و جبرگرایی است و شخصیتهای داستانهایش در برابر احساسات تند و شرایط اطراف خود به مبارزه میپردازند. محل اجرای بیشتر آثار هاردی شهرستان نیمهافسانهای وسکس است.
درباره کتاب جود گمنام:
«جود گمنام» داستان جود فاولی است که در رؤیای تحصیلات عالیۀ دانشگاهی سیر میکند. اما آنچه او را از این رؤیا دور میکند، کشف احساس ناشی از همدمی با زنان است: یکی از این زنها آرابلا است که جود در پی وصال اوست، اما از سوی دیگر عشقِ دخترعمویش، سو، مانع از این وصال ـــ لااقل بهطور تمام و کمال ــ میشود. جود بین عشقی زمینی و غیرجسمانی (هوای نفس در مقابل عشق پاک و خالصانه به سو) گرفتار میآید و مدام در این کشمکش به سمتی میرود که او را به لبۀ پرتگاه نزدیکتر میکند.
میگویند دی. اچ لارنس ـــ یکی از تحسینکنندگان همیشگی تامس هاردی ـــ در برخورد با کاراکترهای جود و سو در «جود گمنام» چنان متحیر شد که در «پژوهشی دربارۀ تامس هاردی» کوشید تا امیال این کاراکترها را بررسی کند. تری ایگلتون، منتقد و نظریهپرداز مارکسیست، بعدها در مقدمۀ خود بر ویراست سال ۱۹۷۴ این رمان، خوانش ساده و سنتی لارنس از این رمان بهمنزلۀ «تراژدی یک پسر منحرف روستایی» را رد کرد و در عوض واکاوی پسزمینۀ اجتماعی آن را توصیه کرد. زیرا که بهزعم او این خوانش از رمان قادر بود که ستیز بین آرمانگرایی و واقعگرایی حاضر در اثر هاردی را حل و فصل کند.
رمان جود گمنام در طی یک قرن گذشته بارها تأویل و تفسیر شده است و بحثهای ادبی و اجتماعی زیادی را برانگیخته است. این رمان را میشود واجد تمام خصوصیات یک رمان کلاسیک دانست. رمانی که نسل به نسل خوانندگان بیشتری را به خواندن خود کشانده است و هنوز به طاقچهها و گوشهٔ کتابخانهها متعلق نیست.
قسمتی از کتاب جود گمنام:
جود در پرتو روشنایی بامدادی، درحالیکه یار را در کنار خویش احساس میکرد راهی را که چند ساعت پیش در تاریکی پیموده بود در پیش گرفت و به پای تپه رسید. در اینجا از آهنگ گامها کاست، و سپس ایستاد. اینک در نقطهای بود که نخستین نگاه را از او ربود. آفتاب تازه برآمده بود و احتمال نداشت که کسی پیشتر از آنجا گذشته باشد. زمین را نگاه کرد، و آه کشید. از نزدیک که نگاه کرد جای پاهاشان را آنگاه که ایستاده و شانهبهشانه هم بودند، دید.
اکنون آرابلا اینجا نبود و قلم خیال بر این بافته طبیعت چنان تصویری از حضور گذشته او پرداخت که خلئی در درونش دهن گشود که با هیچچیز پرشدنی نبود. بید هرسشدهای در همان نزدیکی بود، و این بید اکنون با هر بید دیگری در جهان فرق داشت. اکنون منتهای آرزوش این بود که بتواند این شش روزی را که در میان آمده بودند از سر راه بردارد و نابود کند تا از نو با او دیدار کند، حتی اگر بنا بود که هفتهای بیش زنده نماند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.