توتالیتاریسم فرهنگی
درباره نویسنده نظام بهرامی کمیل:
نظام بهرامیکمیل نویسنده کتاب توتالیتاریسم فرهنگی، متول سال 1350، جامعهشناس و منتقد فرهنگی و نویسنده کتابهایی چون «گونه شناسی روشنفکران ایرانی»، «نام باوری»، «نظریه رسانهها: جامعه شناسی ارتباطات»، «حوزههای جامعه شناسی»، «بینشها و نظریههای جامعه شناسی»، «بررسی نسبت فرهنگ با تغییرات جمعیتی» و… میباشد.
درباره کتاب توتالیتاریسم فرهنگی:
در گذشته، فرمانروایان بعد از سرکوب رقیبـان می توانستند پیروزی خـود را جشن بگیرند و نیازی به حمایت توده مردم نداشتند؛ زیـرا فقط با ترس شمشیر میتوانستند آنها را به اطاعت وادار کنند. اما با اهمیت یافتن افکار عمومی و جایگاه مردم در مشروعیت حکومتها؛ دیکتاتورهای مدرن در ظاهر هـم کـه شـده نیازمنـد پشتیبانی توده مردم شدند؛ بنا بر این آنها به هنرمندانی که ایدئولوژی و ارزشهـای آن را تبلیـغ و تـرویج کننـد نـیـاز داشـتند. فاشیسـم و پوپولیسـم از معروفتـرین دیکتاتوریهای جدید هستند که با همراهـی اکثریت فاجعـه آفریدند.
برای فهم بهتر از این حکومتها باید ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی آنها را نیز شناخت. شناسایی این ویژگیها کمک خواهد کرد تا آثار و فعالیتهای هنری که با صبغه پوپولیستی و فاشیستی تولید و مصرف میشوند و به ترویج و بازتولیـد ایـن فرهنگ میانجامنـد، نمایان شوند.
اما چرا باید فاشیسم و پوپولیسم را دقیـق تـر شـناخت؟ پاسخ آن است که امروزه خطر فاشیسم و پوپولیسم به قـوت دوران اوج آنهـا باقیست. در آمریکای لاتین پوپولیستهای چپ گرا مانند «هوگو چاوز»، «نیکلاس مادرو» و «اوو مورالز»؛ در ترکیه پوپولیسم مذهبی به رهبری «رجب طیب اردوغان»؛ در آمریکا پوپولیست راست گرایی همچـون «دونالد ترامپ»؛ در اروپا از پوپولیستهای ایتالیایی و فرانسوی تا گروههای نژادپرست فاشیست و راستهای افراطی را تجربـه کـردهایـم. وجود این وضعیت ضرورت انجام مطالعـه بیشتر در مـورد ابعـاد ایـن پـدیـدههـا را افزایش داده است. همانطور که اومبرتو اکو می گوید؛ فاشیسم هنوز همین اطـراف است، در لباس مبدل و با معصومانهترین چهرهها. وظیفه ما آن است که نقـاب از رخش برگیریم و انگشتمان را به سوی نمونههای جدیدش نشانه برویم؛ هر روز و در هر کجای دنیا. (پاسمور، ۱۳۹۰: ۱۲۹)
قسمتی از کتاب توتالیتاریسم فرهنگی:
کلمه «فاشیسم» از (Fasces) مشتق شده است که در روم باستان نماد قدرت جمع گرایی بود. دستهای از ترکههای به هم بسته شده که تبری از میان شان بیرون زده است. تبر نماد قدرت، و ترکهها بیانی از این ایده کهن است که هر ترکه به تنهایی میشکند، اما ترکههای دسته شده نمیشکنند. در دوران جدید؛ فاشیسم نوعی سندیکالیسم دولتی است که توسط اندیشمند فرانسوی «ژرژ سورل» تئوریزه و توسط بنیتو موسولینی در ایتالیا عملیاتی شد. «سندیکالیستهایی مانند سورل با پذیرش مفهوم مارکسیستی جنگ طبقاتی، اندیشه دیکتاتوری پرولتاریا را نفی و از یک نظام ملی مبتنی بر فدراسیونی از اتحادیههای کارگری و اصناف و انجمنهای کارگران هواداری می کردند.» (اتول زول، ۱۳۸۷: ۷۸)
فاشیسم کار خود را از احساس برگزیده شدن آغاز میکند و با تقسیم مردم پیش میرود. چنانکه در آلمان دوران فاشیسم، مردم دو گونه بودند؛ آنانی که «رفقای ملی» بودند و عضو رستاخیز ملت آلمان و آنانی که «بیگانگان اجتماع» خوانده میشدند. پیش از آن، در سال ۱۹۱۷ موسولینی گفته بود: «ایتالیا در حال حرکت به سوی یک نظام سیاسی دو حزبی است: کسانی که جنگیدهاند و کسانی که نجنگیدهاند، کسانی که کار کردهاند و کسانی که از بهره کار دیگران ارتزاق کردهاند، کسانی که در صحنه بودهاند و کسانی که از صحنه غایب بودهاند.» (بوزورث، ۱۳۸۷، ۱۶۰) این دوگانه سازی خودی پاک و غیرخودی فاسد؛ آغاز فاشیسم در جامعه است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.