با من بمان
درباره نویسنده مارک لوی:
مارک لوی (Marc Levy) نویسنده کتاب با من بمان، متولد ۱۹۶۱ فرانسه و فارغالتحصیل رشته معماری است. او خیلی زود ذوق و استعداد خود را در حیطه ادبیات و سینما کشف کرد. او اکنون در مقام نویسنده و تهیه کننده فیلم در پیس و لندن زندگی میکند. لوی رمان با من بمان را برای پسرش نوشته بود تا در بیست سالگی آن را بخواند و به گفته خودش با این نیت که ماجرای مردی را برای پسرش تعریف کند که به درون انسانها اهمیت داده و نه به ظاهرشان.
درباره کتاب با من بمان:
وقتی یک غریبهای را در کمد لباس خود پیدا می کنید، چه کار میکنید؟ به خصوص وقتی که او از اینکه شما میتوانید او را ببینید غافلگیر میشود. وقتی او میتواند در چشم بر هم زدنی ناپدید و دوباره پدیدار شود؟ چه میشود اگر او به شما بگوید که بدن او واقعا در حالت اغما در آن طرف شهر است؟ آیا باید او را وادار کنید تا به یک روانشناس مراجعه کند یا خودتان باید با یک روان شناس مشورت کنید؟ یا به او یک فرصت میدهید و به او اعتماد میکنید و به خودتان اجازه میدهید که در یک ماجراجویی فوقالعاده قرار بگیرید؟
این آغاز معضلی است که آرتور، معمار جوان سانفرانسیسکو، هنگام کشف لورن در آپارتمانش با آن روبرو میشود. آرتور تنها مردی است که میتواند راز لورن را به اشتراک بگذارد، تنها کسی است که میتواند او را ببیند، او را بشنود و با او صحبت کند وقتی دیگر کسی حضور او را حس نمیکند. بنابراین وقتی پزشکان آماده میشوند به مراقبتهای جسمی لورن پایان دهند – که پیوند جادویی او و آرتو را از بین میبرد – او باید راهی برای نجات لورن پیدا کند. از این گذشته ، فقط عشق اوست که میتواند آتور را نجات دهد.
یک داستان عاشقانه دلچسب که فراموش کردن آن غیرممکن است، ماجرایی که هم نفس گیر و هم خنده دار است. با من بمان یک داستان فریبنده است که جوهرهی عاشقانه و ظرفیت بی حد و حصر ما را برای ایمان را تحریک میکند.
بعضی از لحظههای زندگی ما را به خودمان وامی گذارد و غرق ناامیدمان میکند، اما تو در چنین لحظههایی هرگز خودت را نباز عشق من. از روزی که تو به دنیا آمدی من نوری در چشمان تو دیدم که تو را از دیگر پسربچهها متفاوت میکرد. تو زمین میخوردی و من بلند شدن دوبارهات از روی زمین در حالی که دندانهایت را به هم فشرده بودی، دیدم. در حالی که بچههای دیگر در چنین شرایطی فقط گریه میکنند، بنابراین جرت و جسارت نقطه قوت تو بهشمار میرود و در عین حال نقطه ضعف هم هست. همیشه این را به یاد داشته باش که احساس برای این است که با دیگران تقسیم شود و اگر از آن درست و بهموقع استفاده نشود، جرات و جسارت به مبارزه با آن برمیخیزد. آرتور عزیزم مردها هم باید گریه کنند.
قسمتی از کتاب با من بمان:
ساعت پنج و نیم صبح زنگ ساعت کوکی در اتاقی که نور زیبای گرگومیش صبحگاهی سانفرانسیسکو در آن موج می زند به صدا در می آید و در فضای اتاق طنین می اندازد. ایران اما لورن روی تختخواب دونفره ی بزرگ در حالی که خود را زیر پتو پنهان کرده هنوز هم خواب است و سگ او کلی هم روی زمین در گوشه ی فرش با دست و پای باز خوابیده است. اولین چیزی که در آپارتمان لورن به چشم می آید فضای بسیار بزرگ آن است. آپارتمان او در طبقه ی بالای یک ساختمان سبک ویکتوریایی در گرین استرین واقع است. یک آپارتمان به سبک کلاسیک آمریکایی با پذیرایی بسیار بزرگ، آشپز خانه اوپن، اتاق رختکن، یک اتاق خواب و حمام بزرگ و پنجره دار.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.