انسان شناسی وجودی (بررسی وضع انسان، نه فرهنگ)
درباره نویسندگان مایکل جکسون و آلبر پییت:
مایکل جکسون (۱۹۴۰-) استاد ممتاز مرکز مطالعهٔ ادیان جهان در مدرسهٔ الهیات دانشگاه هاروارد است. او انسانشناس، شاعر و رماننویس نیوزلندی است. تجارب کار میدانی و اتنوگرافیک را در سیرالئون آفریقا و استرالیای بومی گذرانده است. کارهای جکسون به شدت تحت نفوذ نظریهٔ انتقادی، پراگماتیسم امریکایی و اندیشهٔ وجودی ـ پدیدارشناختی است. کتابهای انسانشناختی جکسون بسیار درخشان و برندهٔ جوایز متعددی از نهادهای مختلف انسانشناسی بودهاند.
آلبر پییت (۱۹۶۰-) است، استاد انسانشناسی در دانشگاه نانتر پاریس. پییت نیز همچون جکسون به دنبال پدید آوردن پروژهٔ انسانشناسی وجودی بوده است. اما از آنجایی که اغلب آثار پییت به فرانسوی بوده. در میان انسانشناسان و بهویژه انسانشناسان علاقهمند به پروژهٔ وجودی، کمتر از جکسون شناخته شده است.
درباره کتاب انسان شناسی وجودی:
کتاب «انسان شناسی وجودی» دعوتی است برای بازگشت به انسانشناسی اصیل. انسانشناسیای که تنها بر فرهنگ و جامعه تمرکز ندارد و چیزی که در آن مهم است، مطالعه انسان در وضع تجربیاش است و نه وضع انتزاعی. انسانشناسی وجودی در کتاب حاضر، که از خلال آثار دو تن از بنیانگذاران اصلیاش یعنی مایکل جکسون و آلبر پییت مطرح میشود، دعوت میکند به نزدیکشدن به توصیف و تحلیل لحظات زیستن. آن زمان که زندگی یک شخص زیسته میشود، یعنی فاش میشود. آن زمان که سایهروشنهایی از حضور در جهان به پیش میآیند و غایب میشوند. آن زمان که انسانیت شخص، همواره پروژهای ناقص است.
هدف انسانشناسی وجودی دعوت به توجه به انسانی است که با حضورش جهان را فاش میکند، نه انسانی که مثال یا نمونهٔ ساختارهای اجتماعی و نظامهای فرهنگی است. نه انسانی که در دستهبندیهای اجتماعی به نهادی رانده میشود و ویژگیهایی کلی را به دسته او اختصاص میدهند. انسانشناسی وجودی، غلظت زندگی کردن را به دور از هر نوع کلیشه فرهنگی و اجتماعی هدف قرار داده است.
کتاب حاضر چهار مقاله در باب انسانشناسی وجودی دارد. دو مقاله نخست با نامهای «تقلا برای بودن» و «قلمروی انسانشناسی وجودی» اثر مایکل جکسون است. انسانشناس دیگری که آثارش در دو فصل پایانی بررسی میشوند، آلبر پییت است.
مطالعه این کتاب مسیرهای جدیدی را برای پربارترشدن پژوهشهای انسانشناسانه پیش روی انسانشناسان و جامعهشناسان علاقهمند ایرانی خواهد گشود تا «تحت سیطرهٔ سرکوبگر دانشگاهی، خُرد نشوند و زندگی خاص خودشان را در متنهای انسانشناختی بیابند.»
قسمتی از کتاب انسان شناسی وجودی:
انسانشناسی، مثل رشتههای دیگر علوم انسانی، از رشتههای بسیاری الهام گرفته و به دنبال ساختن هویت خود از طریق ارتباط با آنهاست. اما پوزیتیویسمی که انسانشناسی امید داشت آن را از علوم طبیعی استخراج کند، نشان داد که به اندازۀ اصالتی که از علوم انسانی انتظار داشت فرار است.
به علاوه، علیرغم خدمت ظاهری و ریاکارانه به مدلها و روشهای زیستشناسی، محیطشناسی، روانشناسی، مکانیک سیالات، زبانشناسی ساختاری، سنخشناسی، مکانیک کوانتوم، ریاضیات، علوم اقتصاد و نظریۀ عمومی سیستمها، انسانشناسان به ندرت اینها را به طور تحلیلی یا نظاممند به کار گرفتهاند. بلکه آنها را همچون تصاویر و استعارهها به کار بردهاند (فوکو، 1974: 356).
بدین ترتیب، گفته شده که جامعه مثل یک ارگانیسم زنده عمل میکند. انرژی را مثل یک ماشین تنظیم میکند. مثل زبان ساختار یافته، مثل یک شرکت سازمان یافته، قابل مقایسه با یک شخص است. یا گشوده به تفسیر مثل یک متن است. انسانشناسی همچنین به دنبال تعریفی برای تعیین حدود است. به همان شکلی که جوامع از هویتها و قلمروهایشان با بیرون راندن اشخاص و گرایشاتی که تهدید به نظر میرسند حمایت میکنند، نظامهای گفتمانی نیز به دنبال تعریف هستند، با نادیده گرفتن تجاربی که ظاهراً خارج از قلمرویشان قرار دارند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.