وقتی که رفته بود
درباره نویسنده لیزا جوئل:
لیزا جوئل (Lisa Jewell) نویسنده کتاب وقتی که رفته بود، جزو رماننویسان مشهوری است که بین مخاطبان ایرانی شهرتی چشمگیر دارد. از آثار معروف او میتوان به رمان خانهای که در آن بزرگ شدیم اشاره کرد. اما داستان مهمانی رالف این نویسندهی خوش ذوق جزو پرفروشترین رمانهای یک نویسنده اولی در بریتانیا به شمار میآید. جوئل در سال 2008 برای رمان «شماره 31 خیابان رویایی» موفق به دریافت جایزه ملیسا ناتان شد.
از کتابهای پرفروش و پرطرفدار لیزا جوئل میتونیم «پیدایت کردم»، «ساکنین طبقه بالا» و «دختر نامرئی» رو به شما عزیزان معرفی کنیم.
درباره کتاب وقتی که رفته بود:
اما تنها یک رفتار اشتباه، یک حرکت کوچک، همه چیز را خراب کرد. نه تنها داستان عشق شان را، بلکه همه چیز را، جوانی را، همه را از بین برد، برای همیشه از بین برد… اگر می توانست زمان را به عقب برگرداند و همه چیز را مانند یک گلوله پشمی به طرف دیگر بچرخاند، گره های نخ را که مانند علائم هشدار دهنده ای بودند، می دید. اکنون با نگاهی به گذشته همه چیز مشخص است اما در آن زمان، وقتی از چیزی خبر نداشت، متوجه وقوع آن نشد و مستقیم در آن قدم گذاشت.
لایبرری جورنال: «نوشتهای زیرکانه.»
نیویورک تایمز: «پرفروشترین رمان.»
گودریدز: «جزو منتخبین خوانندگان سایت.»
ساسپنس مگزین: «جزو پنج رمان برتر معمایی.»
پیپل: «داستانی خانوادگی با هیجانی بینظیر.»
دیلی میل: «احساسات عمیق و به طرزی غیرقابل باور، هوشمندانه. جوئل از فضای داستانهای زنانه به سمت داستانهای جنایی روانشناسانه رفته، ولی فوقالعاده بودن و درخشیدن را از دست نداده است.»
«وقتی که او رفت»، رمانی است تریلر با آدمهایی که عشق و نفرت را همزمان به نمایش میگذارند. آدمهایی رازآلود در فضایی آمیخته با غم و حسرت و عشق، و تلاش برای دوباره ساختن زندگی.
این رمان در فهرست پرفروش ترین کتابهای وال استریت ژورنال، یو اس ای تودی و نیویورک تایمز در سال 2018 بوده است. همچنین از رِیل ریدرز امتیاز پنج را دریافت کرده است.
قسمتی از کتاب وقتی که رفته بود:
آن، ماهها، ماههای قبل از اینکه الی ناپدید بشود، بهترین ماههای عمرم بودند. واقعا بهترین بودند هر لحظه زندگی، خودش را مانند هدیهای به او تقدیم میکرد و میگفت: من اینجام یه لحظهی عالی دیگه، فقط نگاهم کن. میتونی باور کنی چقدر دوست داشتنی هستم؟ هر صبح وقتی به در مدرسه نزدیک میشد شور و هیجان زندگی میگرفت و شادی مادرش کامل میشد وقتی او را موقع برگشتن از مدرسه میدید مدرسه برایش قفس نبود؛ آنجا مثل صحنهای از فیلمی هیجانی بود برای داستان عاشقانهاش.
الى مک نمیتوانست باور کند تیو گودمن میخواهد با او قرار بگذارد. قطعا تیو گودمن خوشتیپترین پسر سال یازدهمی بود و بدون اغراق خوشتیپ ترین پسر سال دهم، نهم و هشتم هم بود. اما نه سال هفتم. هیچ کدام از پسرهای سال هفتمی خوشتیپ نبودند. همه شان بچه های کوچک و چشم ورقلمبیدهای بودند با کفشهای بسیار بزرگ و کتهای اسپرت بسیار بزرگتر. تیو گودمن هیچ وقت دوستی نداشت و برای پسر بودن کمی زیادی زیبا بود و خیلی لاغر و اساسا خیلی خیلی خوب الی برای بودن با او سالها خیالبافی کرده بود و حتی اگر با تیو دوست معمولی هم میبود خوشحال میشد. مادر جوان و زیبای تیو هم هر روز تا مدرسه با او قدم میزد و لباس…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.