سبد خرید

پیدایت کردم

ناشر : بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسهدسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

175,000 تومان

عروسی جوان، مادری مجرد و تنها، و مردی که حافظه‌اش را از دست داده و هویت‌اش مشخص نیست.
ساری (در جنوب‌شرقی انگلستان): فقط سه هفته از ازدواج لیلی مونروز می‌گذرد. شبی که شوهرش از محل کار به خانه بازنمی‌گردد، او خود را تنها و درمانده در کشوری می‌یابد که هیچ‌کس را در آن نمی‌شناسد.
یورک‌شِر شرقی: آلیس لیک در ساحل جلوی خانه‌اش با مردی غریبه روبرو می‌شود؛ مردی که نام خود را فراموش کرده و نمی‌داند آنجا در ساحل چه می‌کند. برخلاف آنچه عقل سلیم حکم می‌کند، آلیس مرد را به خانة خود دعوت می‌کند.
اما او کیست و آلیس چگونه می‌تواند به مردی که فراموشی گرفته است اعتماد کند؟
داستان‌نویسی لیزا جوئل از نظر احساسی چنان باورپذیر است که خواننده ناگزیر با زندگی شخصیت‌های آن درگیر می‌شود. این رمان که هم پلیسی و دلهره‌آور و هم عاشقانه است، شما را شیفتة خود می‌کند.

تعداد:
مقایسه



پیدایت کردم

درباره نویسنده لیزا جوئل:

لیزا جوئل نویسنده کتاب پیدایت کردم جزو رمان‌نویسان مشهوری است که بین مخاطبان ایرانی شهرتی چشمگیر دارد. از آثار معروف او می‌توان به رمان خانه‌ای که در آن بزرگ شدیم اشاره کرد. اما داستان مهمانی رالف این نویسنده‌ی خوش ذوق جزو پرفروش‌ترین رمان‌های یک نویسنده اولی در بریتانیا به شمار می‌آید.

جوئل در سال 2008 برای رمان «شماره 31 خیابان رویایی» موفق به دریافت جایزه ملیسا ناتان شد.

درباره کتاب پیدایت کردم:

جوجو مویز: کتابی از لیزا نبوده که خوانده باشم و عاشق‌اش نشده باشم. این کتاب را یک روزه خواندم و بسیار لذت بخش بود. حسی به شما می‌دهد که گویی چند روزی از زندگی همیشگی دور شده و به تعطیلات رفته‌اید.

سایکالوجیز – مجله ماهنامه بانوان: داستان‌نویسی لیزا جوئل از نظر احساسی چنان باورپذیر است که خواننده ناگزیر با زندگی شخصیت‌های آن درگیر می‌شود. این رمان که هم پلیسی و دلهره آور و هم عاشقانه است، شما را شیفته خود می‌کند.

هر کسی رازی دارد… کتاب پیدایت کردم به قلم لیزا جول، با روایتی پر تنش و رازآلود، زندگی افراد گوناگونی را به تصویر می‌کشد که هر کدام قصه‌ای هیجان‌انگیز را برای شما خلق می‌کنند.

نزدیک ساحل زیبای شهر رایدینگ هوس، زنی تنها همراه با فرزندانش زندگی می‌کند. این زن که آلیس نام دارد با فروش کارهای هنری دست‌ساز امرار معاش می‌کند. در یکی از روزهایی که آلیس به دنبال فرزندانش رفته بود تا آن‌ها را از مدرسه به خانه بیاورد، مرد غریبه‌ای که زیر باران کاملاً خیس شده بود و سردرگم به نظر می‌آمد توجه او را جلب کرد.

آلیس به سوی آن مرد رفت و از او خواست تا زیر باران نماند اما مرد عجیب، در حال و هوایی دیگر سیر می‌کرد و عکس‌العمل‌های تعجب‌آوری از خود نشان می‌داد. آلیس در همان گفت و گوی کوتاهش با مرد، متوجه شد که وی جایی برای ماندن ندارد، برای همین او را به خانه خود برد.

درست در همان لحظه، در اطراف لندن، تازه عروسی به نام لیلی در خانه منتظر است تا همسرش از محل کار به منزل بیاید، اما همسرش دیر کرده و لیلی بسیار نگران است. پس از مدتی به لیلی خبر بدی می‌رسد و او متوجه می‌شود که مطابق تحقیقات پلیس، شخصی که لیلی با او ازدواج کرده اصلا وجود خارجی ندارد!

هنگام مطالعه داستان پیدایت کردم (I Found You) متوجه خواهید شد که این دو اتفاق ارتباط عجیب و مرموزی با اتفاقاتی که در گذشته برای یک خواهر و برادر نوجوان به نام‌های گری و کرستی راس رخ داده، دارد. این خواهر و برادر برای تفریح همراه با والدین به تعطیلات تابستانی رفته‌اند که مرد مرموزی مجذوب کرستی می‌شود، اما چیزی در آن مرد وجود دارد که باعث شده گری حس خوبی به وی نداشته باشد.

– مرد کنار ساحل کیست؟
– همسر ناپدید شده‌ی لیلی کجاست؟
– سرنوشت مردی که تاثیری منفی و ناراحت کننده بر روی گری گذاشته، چه می‌شود؟

قسمتی از کتاب پیدایت کردم:

گری از ادامۀ غذا لذت نبرد. هر از چند گاهی از تراس پایین را نگاه می‌کرد و سر مارک را که به شکلی غیرعادی برق می‌زد تشخیص می‌داد. آخر چه کسی تنهایی به فانفار می‌رفت؟ چه کسی یک ساعت وقتش را به بطالت می‌گذراند و منتظر می‌ماند تا یک دختر نوجوان شامش را تمام کند؟

استیک نازکش سفت و محکم بود. چیپس‌ها زیادی چرب بودند و سس کچاپش هاینز نبود. کارد و چنگالش را وسط غذا پایین گذاشت. کرستی را دید که به‌سرعت اسکمپی‌اش را می‌خورد و یک‌مرتبه هم دوتا همزمان در دهانش چپاند. کارد و چنگالش را به‌هم زد، ته کوکاکولایش را خورد، یک اسکناس پنج پوندی از کیف پدر برداشت و رفت.

گری رویش را برگرداند و تماشا کرد. خواهر کوچکش را دید که دیگر پاهایش را کج نمی‌گذاشت. و بی‌ظرافت راه نمی‌رفت و از پله‌ها پایین رفت تا به مارک که نزدیک ورودی انتظارش را می‌کشید برسد. مارک به استقبالش رفت، لحظه‌ای او را در آغوش کشید و بوسه‌ای بر گونه‌اش زد. سپس همان‌طور که ایستاده بود دستانش را روی شانۀ کرستی گذاشت. به او لبخندی زد، دستش را از آرنج گرفت و مانند یک جنتلمن به‌سمت جمعیت هدایتش کرد.

گری یاد ریمل افتاد و فهمید که همۀ این‌ها از پیش برنامه‌ریزی شده است، از همان آغل الاغ. سعی کرد مکالمۀ آن‌ها را تصور کند؛ در ذهنش مارک را دید که لبخندی توطئه‌آمیز می‌زند و می‌گوید: «ساعت هشت. یه راهی پیدا کن که بیای بیرون.» و خواهرش، خواهر زیبایش، خواهر ابله‌ا‌ش که تا کنون کسی او را نبوسیده است، می‌گوید: «می‌آم!» انگار که صحنه‌ای از یک نمایش احمقانۀ شبکۀ دیزنی است.

بلند شد و به پدر و مادرش گفت: «می‌رم یه قدمی بزنم. توی کلبه می‌بینمتون.»

مادرش پرسید: «پودینگ نمی‌خوری؟»

شکمش را مالید و گفت: «نه. خیلی حالم خوب نیست راستش. فک کنم به خاطر کیکی باشه که قبل‌تر خوردیم.»

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1398

تعداد صفحات

384

زبان

موضوع

,

شابک

9786002535443

وزن

367

جنس کاغذ

عنوان اصلی

I Found You
2016

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پیدایت کردم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...