سبد خرید

0 out of 5

هزارتو

309,000 تومان
پاهایم به زمین میخ شده بود. قباد گله را هی کرد سمت جوی که نگاهش به من افتاد. _ پسرش اومد . . . مردان از دور جنازه کنار رفتند. زیر گردنش کبود بود. سیاهی در سفیدی چشمان مرده‌اش گمشده بود. زن که در حیاط را باز کرد و سرک کشید، حاج عباس به سمتش حمله کرد چادر گُل‌دارش را...
در حال بارگذاری ...