حدیثه اسماعیلی
سیاهی
400,000 تومان
ابروهایم بالا میرود و نگاهم مات میماند روی شایان. تک خندهای میکنم و سر تکان میدهم. هیچ وقت فکر نمیکردم شایان چنین آدمی باشد. میگویم: - تو خیلی احساساتی هستی حرف نمیزند. - من به این چیزا فکر نمیکنم. اهل ازدواج نیستم، هیچ مردی هم با دختری مثل من ازدواج نمیکنه. - مگه چته؟ سرم را دوباره میچسبانم به پشتی...