گوری در گودی ابرها
درباره نویسنده کمال هاشم کارپات:
خورخه سمپرون مائورا (۱۰ دسامبر ۱۹۳۲ – ۷ ژوئن ۲۰۱۱) نویسنده و سیاستمدار اسپانیایی بود، که بیشتر عمر خود را در فرانسه گذراند و بیشتر آثارش نیز به زبان فرانسه است. از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۲، دوران حکومت ژنرال فرانکو، سمپرون به صورت مخفیانه برای کمک به حزب کومونیست اسپانیا در اسپانیا به سر میبرد، ولی در سال ۱۹۶۴ از حزب اخراج شد. بعد از مرگ فرانکو و تبدیل حکومت به دموکراسی،بین سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ به عنوان وزیر فرهنگ اسپانیا انتخاب شد. او همچنین فیلمنامه دو فیلم پی در پی کارگردان یونانی کستا گاوراس به نامهای زی (۱۹۶۹) و اعتراف (۱۹۷۰) که به تعقیب مردم توسط حکومتها میپردازد را نوشته است. سمپرون برای فیلمهایزی (۱۹۶۹) و جنگ تمام شده است (۱۹۶۶) نامزد دریافت اسکار شد. در سال ۱۹۹۶ او به عنوان اولین نویسندهٔ غیر فرانسوی به عضویت آکادمی گونکورت درآمد. این آکادمی جایزه سالانه ادبی را اهدا میکند.
درباره کتاب گوری در گودی ابرها:
در این سخنرانیها نویسنده چندان در پی ترتیب زمانی و تاریخی نمیرود؛ از این رو، هرچند محور اصلی سخناناش مسائل اروپا در سده بیستم و اکنون و آیندهی اتحادیهی اروپاست، اما مطالب با خاطره گویی و اندیشه ورزیهای او در پهنههای فلسفی، هنری و اجتماعی و سیاسی پربارتر شدهاند.
سمپرون نام این کتاب را از چامهی پر آوازهی پل سلان، چامهسرای رومانیایی تبار آلمانی زبان به نام «فوگ مرگ» برگرفته است.
قسمتی از کتاب گوری در گودی ابرها:
درکل فرآیند ضروري ژرفابخشی به ادغام اروپا، آنگونهی پیرنگاش را در ماستریخت ریختند، نباید جلو روند همپوی گسترش اتحادیهی اروپا به کشورهای اروپای مرکزی و خاوری را بگیرد. البته باید خصلت ویژه و بنیادی اروپا، یعنی همان چهرهی معنوی خرد دمکراتیکاش را در نظر بگیرند.
این را نیز نباید فراموش کرد که در اروپا هم زمان با این ادغام فرآیند دیگری نیز در کار است. این فرآیند همانا فرآیند جوشش هویتهای ملی، منطقهای و محلی است، فرآیندی که به ظاهر با فرآیند ادغام متضاد مینماید، زیرا فرآیند ادغام کم و بیش در درازمدت گرایش به پیدایش گونهای فراملیت اروپایی دارد.
بدین سان، از سویی با فراملیتی روبه روییم که در حال گسترش و شکوفایی است، و از دیگر سو، با از هم پاشیدگی ویژهبودهای ملی و محلی و پافشاری بر هویت، که گاه در به روی کلیت اروپا میگشایند – که هم از این کل مایه میگیرند و هم آن را پربار میگردانند و گاه در به روی خود میبندند و در چنبرهی اصالت و ساختارهای اصلی ادامهی زیست خود فرو میروند.
می دانیم مسئلهی تصریح هویت ملی که از اتحاد شوروی گرفته تا دامنهی امپراتوریاش در اروپا، در همهی دولتهای این امپراتوری (چه با شکل فدرال یا غیر فدرال) خود نمود. از این رو به آسانی میتوان دریافت که نظام توتالیتر مسائلی را در دستور روز تاریخ نهاد که توافقهای یالتا – البته با پیش درآمد معاهدهی ورسای – به شیوهای آمرانه فیصله داده یا افسرده گردانده بود.
اما از یاد نبریم که این فرآیند دوم به شکلهای بسیار گوناگونی در اروپای باختری و اتحادیهی اروپا نیز رخ نمود. اسپانیا نمونهی جالبی برای بررسی است…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.