پیشرفت و عقلانیت در علم (نظریههای فلسفی)
درباره کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم:
مقالاتی از نویسندگان مختلفِ حوزه فلسفۀ علم درباره پیشرفت و عقلانیت در علم. مجموعه مقالههایی که در کتاب «پیشرفت و عقلانیت در علم: نظریههای فلسفی» توسط محمدرضا اسمخانی، حامد بیکرانبهشت و محمدمهدی هاتف گردآوری و به فارسی ترجمه شدهاند، منتخبیاند از مقالاتی که در نیمۀ دوم قرن بیستم و در فاصلۀ اوایل دهۀ 60 میلادی تا اواسط دهۀ 90 در حوزه فلسفۀ علم و مشخصاً درباره نسبت و رابطۀ پیشرفت و عقلانیت در علم منتشر شدهاند و در آنها از جنبهها و دیدگاههای گوناگون به این مقوله پرداخته شده است.
کتاب «پیشرفت و عقلانیت در علم» هر چند شامل مقالاتی از نویسندگان مختلف است اما، چنانکه در مقدمۀ مترجمان و گردآورندگان کتاب اشاره شده، این مقالات بهتصادف کنار هم ننشستهاند و انتخابشان برای ترجمه و چاپ در یک کتاب هدفمند بوده است. همۀ این مقالات به دو موضوع پیشرفت و عقلانیت در علم اختصاص دارند و حول این دو موضوع میگردند.
در کتاب «پیشرفت و عقلانیت در علم» با رویکردها و دیدگاههای مختلفی در حوزه فلسفۀ علم و موضوع پیشرفت و عقلانیت در علم مواجهیم؛ رویکردها و دیدگاههایی که در بعضی موارد در راستای یکدیگرند و همدیگر را تکمیل میکنند و پیوندها و وجوه اشتراکی با هم دارند و در مواردی هم در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند و میبینیم که مقالهای نظریهای را ارئه میدهد که در نقطۀ مقابل نظریۀ مقالهای دیگر قرار دارد و درواقع نقد آن است و ردیهای بر آن. به این ترتیب در این کتاب شاهد تنوعی از رویکردها به موضوع مورد بحث در مقالات ترجمهشده و گردآمده در این کتاب هستیم.
گفتنیست که کتاب «پیشرفت و عقلانیت در علم»، علاوه بر مقدمۀ مترجمان فارسی و گردآورندگان مقالات این کتاب، با مقدمهای از فیلیپ کیچر، که آخرین مقالۀ کتاب بهقلم اوست، همراه است. کیچر این مقدمه را برای ترجمۀ فارسی مقالههای کتاب «پیشرفت و عقلانیت در علم» نوشته و در آن از رابطه و نسبت پیشرفت و عقلانیت در علم سخن گفته و درباره ایده پیشرفت در علم و رابطهاش با عقلانیت بهتفصیل توضیح داده است.
قسمتی از کتاب پیشرفت و عقلانیت در علم:
شاید بتوان گفت این موضع از دو ایده شکل گرفته است ایده نخست این است که تأثیر یک نظریه علمی جامع، یا هر نوع دیدگاه عام دیگر، بر اندیشه ما، بسیار عمیقتر از چیزی است که از سوی کسانی پذیرفته میشود که آن را صرفا شاکلهای مناسب برای نظم دهی به امور واقع لحاظ میکنند. مطابق با این ایده، نظریههای علمی شیوههای نگریستن ما به جهان اند؛ و پذیرش آنها باورها و انتظارات عام ما، و بدین طریق تجربه های ما و برداشت مان از واقعیت را تحت تأثیر قرار میدهد. حتی شاید بتوانیم گفت که آنچه در یک برهه زمانی خاص «طبیعت» خوانده می شود محصول و فرآورده خود ماست بدین معنا که جميع خصیصههایی که بدان نسبت داده شده است اول بار از جانب خود ما ابداع گردیده و سپس به منظور نظم دهی به محیط مان به کار گرفته شدهاند.
آنچنان که معروف است، این کانت بود که با بیشترین قدرت این خصیصه فراگیر مفروضات نظری را بیان کرد و مورد پژوهش قرار داد. با این همه، كانت همچنین فکر میکرد که نفس عام بودن چنین مفروضاتی و همه جا حاضر بودنشان برای همیشه آنها را از ابطال شدن محفوظ می دارد. در برابر این موضع، ایده دوم مندرج در موضعی که قرار است از آن دفاع کنیم، مستلزم این است که نظریههای ما آزمون پذیر (testable) باشند، و اینکه آنها را باید، به مجردی که آزمونی نتیجه پیش بینی شده را به بار ننشاند، رها کرد. [اصولا] همین ایده دوم است که پیشروی علم به سوی نظریههای هر چه بهتر را ممکن میکند، و تحولات توصیف شده در پاراگرافهای اول این نوشته را ایجاد میکند.
با این توضیح، به راحتی پی میبریم که صرف بیان این ایده دوم جواب نمیدهد. آنچه لازم داریم ضمانتی است بر اینکه، به رغم خصلت فراگیر نظريه علمي، آن طور که در ایده نخست بیان شد، همچنان بتوانیم امور واقعی (facts) را مشخص کنیم که با این نظریه ناسازگاری دارند. چنین امکانی از جانب برخی فلاسفه انکار شده است. این فلاسفه کارشان را با واکنش نشان دادن به این ادعا آغازیدند که نظریههای علمی چیزی جز اسباب و آلات پیش بینی کننده نیستند؛ ایشان این نکته را پذیرفتند که نظریههای علمی تأثیر ژرفتری به همراه دارند؛ با این حال، در این امر تردید کردند که اصلا ممکن باشد که پا از چنین نظریهای بیرون نهیم؛ و از این رو یا پیشینی گرا (apriorist) شدند (پوانکاره، ادینگتون)، یا به ابزار گرایی (instrumentalism) بازگشتند. برای این متفکرین ظاهرا تنها یک انتخاب بین دو شر وجود دارد: پیشینی گرایی با ابزار گرایی.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.