پرستیژ
درباره نویسنده کریستوفر پریست:
کریستوفر پریست (Christopher Priest) نویسنده کتاب پرستیژ، سال ۱۹۴۳ در چیدل، چشر، انگلیس متولد شد. اولین داستانش «کشیش» سال ۱۹۶۶ منتشر شد. او که قبلاً حسابدار و مأمور حسابرسی بود، در سال ۱۹۶۸ به عنوان نویسندهای تماموقت بهطور جدی به حیطهٔ ادبیات وارد شد. کریستوفر پریست را بیشتر به عنوان نویسندهٔ علمیتخیلی میشناسند. او به شدت تحتتأثیر اچ ولز (۱۹۴۶- ۱۸۸۶)، نویسندهٔ معروف داستانهای علمیتخیلی انگلیسی است و در سال ۲۰۰۶ نایبرئیس انجمن علمیتخیلی انگلیس شد. او کنار جوایز بیشمار دیگر، چهار بار جایزهٔ بهترین رمان این انجمن را به خود اختصاص داده. همینطور جایزهٔ بهترین کتاب سال فانتزی سال ۱۹۹۶ را دریافت کرده است.
درباره کتاب پرستیژ:
سال ۱۸۷۸، دو شعبدهباز جوان با هم درگیر میشوند. از این لحظه به بعد، زندگی آنها به تسلسلی از فریب و افشاگری تبدیل میشود، چراکه آنها به رقابتی نفسگیر با یکدیگر وارد شدهاند و تنها هدفشان افشای روش شعبدهی حریف است.
رقابت آنها سرانجام هر دو را به قلههای رفیع میرساند، اما عواقب وحشتناکی در پی است چراکه آنها در مسیر تعقیب ویرانگر یکدیگر، تمام فریبکاریها را پی میگیرند و از تاریکترین علوم و گمراهکنندهترین راهنماییها یاری میجوبند.
خون ریخته میشود، اما کافی نیست. در پایان، میراث آنها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و نسلهای بعد باید بهخاطر حفظ سلامت عقلشان، معمایی را که پیشرویشان قد علم کرده، حل کنند.
کتاب پرستیژ پنج بخش دارد و چهار بخش آن از دیدگاه یک نفر روایت میشود. تعدد زاویهی دید باعث میشود که نتوانید به هر کس اعتماد کنید و دچار سوءتفاهمهای فراوان شوید. درواقع وظیفهی شما بهعنوان مخاطب این است که روایتها را در کنار هم بگذارید و درست را از غلط تشخیص دهید. همانطور که اشاره شد، اولین روایت از اندرو وستلی شروع میشود. اندرو روزنامهنگاری جنجالی است که دربارهی دیدن آدم فضایی و بشقابپرنده و همینطور جادوگران مینویسد. او اکنون در حال تحقیق دربارهی رهبر یک فرقهی مذهبی است که در دو مکان بهطور همزمان حضور پیدا کرده است. اما متوجه میشود که این داستان ساختگی بوده و کیت آنژیر با سر هم کردن چنین داستانی، او را به نزد خود فراخوانده است.
بخش دوم کتاب پرستیژ از دفترچهخاطرات آلفرد بوردن نقل میشود. او تکنیکها و ترفندهای شعبدهبازیاش را افشا میکند، از زندگی شخصی و حرفهای خود میگوید و سپس به موضوع اصلی بازمیگردد: دشمنی با روپرت آنژیر. در بخش سوم، کاترین آنژیر قلم را به دست میگیرد و از تروماهای کودکی و خانوادهاش میگوید. مهمترین بخش کتاب که بسیاری از چیزها در آن مشخص میشود، بخش چهارم است: خاطرات روپرت آنژیر. خوانندگان شرح وقایع را از زبان بوردن خوانده بودند؛ اما حالا آنها را از زبان شخص دیگری میخوانند. و همین ترفند کریستوفر پریست است که رمان پرستیژ را جذاب میکند. و در آخرین بخش با عنوان «پرستیژها» به زمان حال برمیگردید.
قسمتی از کتاب پرستیژ:
تقریباً به شکلی تغییرناپذیر طی اجرای حرفهای، لحظهای میرسد که شعبدهباز گویی مکث میکند. بهسمت چراغهای جلوی صحنه قدم پیش میگذارد و در نور خیرهکننده، درست رو به تماشاچیان میکند. میگوید، یا چنانچه نمایش در سکوت اجرا میشود، گویی میگوید: «به دستهایم نگاه کنید. در آنها چیزی پنهان نیست.» دستهایش را بالا میگیرد تا تماشاچیان ببینند، کف دستها را بالا میآورد تا آنها را نشان دهد، انگشتانش را باز میکند تا ثابت کند پنهانی چیزی را میان آنها نگرفته. دستهایش را چنین بالا میگیرد و آنها را میگرداند تا پشت دستها را به تماشاچیان نشان دهد و این ثابت میکند دستها بهکلی خالیاند.
برای رفع هر شکی، احتمالاً شعبدهباز اندکی آستینهای کتش را برمیگرداند. آنها را یک اینچ بالا میبرد تا مچها را آشکار کند و نشان بدهد آنجا نیز چیزی پنهان نشده. بعد تردستیاش را انجام میدهد، لحظاتی بعد از مدرک انکارناپذیر تهیبودن دستها چیزی را از دستهایش بیرون میآورد: بادبزنی، کبوتر یا خرگوشی زنده، دستهگل کاغذی و حتی گاهی فتیلهای روشن. این تناقض است، امری امکانناپذیر! تماشاچیان مجذوب راز میشوند و صدای دستزدنها بلند میشود.
چگونه هریک از اینها ممکن است؟
شعبدهباز و تماشاچیان وارد مرحلهای شدهاند که آن را «پیمان تسلیم به جادو» مینامم. آن را بهروشنی چنین نمینامند، بهواقع، تماشاچیان تقریباً از وجود چنین پیمانی خبر ندارند، اما همان است که هست. البته نمایشدهنده بههیچوجه جادوگر نیست، بازیگری است که نقش جادوگر را اجرا میکند و میخواهد تماشاچیان، حتی موقت، باور کنند او با نیروهای جادویی ارتباط دارد. در این میان، تماشاچیان میدانند آنچه دیدهاند، جادوی واقعی نبوده، اما آنها علم به این را سرکوب میکنند و به آرزوی مجری تسلیم میشوند. هرچه نمایشدهنده بهتر چشمبندی کند، تصور میشود در جادوی فریبنده ماهرتر است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.