مغازهی جادویی
درباره نویسنده جیمز آر دوتی:
جیمز آر دوتی (James R. Doty) نویسنده کتاب مغازهی جادویی، پزشک درمانگر بالینی در گروه جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه استنفورد و مدیر مرکز تحقیقات و آموزش همیاری و نوع دوستی در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد است. او تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، ایروین و دانشکده پزشکی در دانشگاه تولین به پایان رساند. او در رشته جراحی مغز و اعصاب در مرکز پزشکی ارتش والتر رید آموزش دید و فلوشیپ را در زمینه جراحی مغز و اعصاب کودکان در بیمارستان کودکان در فیلادلفیا (CHOP) و در نورالکتروفیزیولوژی متمرکز بر استفاده از پتانسیل های برانگیخته برای ارزیابی یکپارچگی عملکرد عصبی تکمیل کرد.
علایق تحقیقاتی اخیر او بر توسعه فناوری هایی با استفاده از پرتوهای متمرکز پرتو در ارتباط با روباتیک و تکنیک های هدایت تصویر برای درمان تومورهای جامد و سایر آسیب شناسی ها در مغز و نخاع متمرکز شده است. او 9 سال را در خدمت وظیفه در سپاه پزشکی ارتش ایالات متحده گذراند.
درباره کتاب مغازهی جادویی:
پابلیشرز ویکلی: «توصیههای «دوتی» الهام بخش است و تکنیکهای ذهن-آگاهی که ترویج میکند، به شکلی گویا و آشکار تشریح شدهاند.»
کرکس ریویوز: «داستانی خوشبینانه و گیرا که پژوهشهای علمی را با پیام خیرخواهانه خود ترکیب میکند.»
بارنز اند نوبل: «این اثر به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم زندگیمان را به شکلی اساسی تغییر دهیم.»
جیمز. آر. دوتی، جراح مغز و اعصاب، بنیانگذار و مدیر مرکز تحقیقات CCARE در دانشکده استنفورد است. او در این کتاب ماجرای کودکی خودش را روایت میکند. داستان با یک مقدمه شروع میشود، جایی در زمان حال که نویسنده مشغول یک عمل جراحی مغز روی یک نوجوان است. او میخواهد همه چیز خوب پیش برود اما یک ثانیه حواسپرتی همه چیز را تغییر میدهد و یک فاجعه اتفاق میافتد. راوی در فکر خودش مغازه جادویی را بهخاطر میآورد.
فصل اول کتاب با جیمز کوچک همراه میشویم که از خواب بیدار میشود و متوجه میشود انگشت شستش نیست؛ انگشتی مصنوعی که با آن شعبدهبازی میکرده و وسیلهای بوده برای فرار از تحقیر و توهین و فقری که در خانواده با آن روبهرو است. جیمز از خانه بیرون میآید و برای پیداکردن یک انگشت مصنوعی دیگر وارد یک مغازهٔ عجیب میشود. بخش بزرگی از داستان کتاب مغازه جادویی دربارهٔ آشنایی جیمز دوتی با صاحب مغازه یعنی روث است. نویسنده تمام چیزهایی که از روث یاد گرفته را با عشق در اختیار مخاطب قرار میدهد تا او را وارد دنیای شگفتانگیز خودش کند.
این کتاب بارها از طرف منتقدان تحسین شده است و افراد موفق بسیاری خواندن آن را پیشنهاد کردهاند.
قسمتی از کتاب مغازهی جادویی:
از آغاز تمدن، منبع هوش و آگاهی انسان یک راز بوده است. در قرن هفدهم قبل از میلاد، مصریان معتقد بودند که هوش در قلب قرار دارد. پس از مرگ، این قلب بود که مورد احترام قرار میگرفت و با سایر اعضای داخلی حفظ میشد. مغز آن قدر برای مصریان باستان کم ارزش بود که به طور معمول، قبل از مومیایی کردن، آن را با قلابی از داخل حفرهی بینی خارج میکردند و بعد دور میانداختند. در قرن چهارم قبل از میلاد، ارسطو معتقد بود که مغز اساسا به عنوان مکانیسم خنک کنندهی خون عمل میکند و به همین دلیل است که انسانها (با مغز بزرگترشان) منطقیتر از جانوران «خون گرم» هستند. دو هزار سال طول کشید تا این دیدگاه دربارهی بیاهمیت بودن مغز عوض شود.
محوریت مغز برای هویت ما فقط به این دلیل شروع شد که افرادی که در اثر تصادف یا جراحات جنگی دچار ضربهی مغزی شده بودند، اختلالاتی در فکر یا عملکرد خود نشان دادند. گرچه چیزهای زیادی دربارهی آناتومی و عملکرد مغز آموختیم اما درک ما بسیار محدود باقی ماند. در واقع، در طول قرن بیستم، اعتقاد بر این بود که مغز ثابت، تغییر ناپذیر و ساکن است. امروزه میدانیم که مغز انعطاف پذیری زیادی دارد و میتواند تغییر کند، سازگاری پیدا کند و دگرگون شود. این انعطاف با تجربه و تکرار و قصد شکل میگیرد. فقط به دلیل پیشرفتهای فناوری خارقالعاده در چند دههی اخیر است که می توانیم توانایی مغز برای تغییر شکل در سطح سلولی، ژنتیکی و حتی مولکولی را مشاهده کنیم. طبق آموختههای من، هر یک از ما به طرز خارقالعادهای، این توانایی را داریم که مدارهای مغز خود را تغییر دهیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.