مسئله بودن و نبودن
درباره نویسنده اروین د. یالوم:
اروین دیوید یالوم نویسنده کتاب مسئله بودن و نبودن، (متولد ۱۹۳۱، واشینگتن دی سی، ایالات متحده آمریکا) روانپزشک وجودگرا (اگزیستانسیالیست) و نویسنده آمریکایی است. یالوم کودکی خود را با خواندن کتاب گذراند. و در خانوادهی از یهودیان روستبار که به آمریکا مهاجرت کردهاند، بزرگ شد. در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغالتحصیل شد. و بعد از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استنفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تألیف کردهاست و هم چند رمان موفق دارد. او جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، اما بیشتر به عنوان نویسنده رمانهای روانشناختی، به ویژه رمان مشهور وقتی نیچه گریست شهرت دارد.
درباره کتاب مسئله بودن و نبودن:
این کتاب پاسخی است به پرسشهای بیشمار آنانی که یالوم را میشناسند و از توجه او به پر معنا زیستن و بهنگام مردن آگاهند. در پایان زندگیای مشترک و موفق، مرگ به چه معناست؟ آیا به راستی میتوان خود را برای مواجهه با مرگ آماده کرد؟ چگونه میتوان هفتاد سال زندگی مشترک را با شجاعت با مرگ آشتی داد؟ آسیبپذیریهای ما در روند سوگواری چگونه رخ مینمایند؟ آیا کسی که ماهرانه رویارویی با مرگ را به منزله «خیره شدن به خورشید» میپندارد توانسته است با وحشت مرگ کنار بیاید؟
با وجود تأکید مجدد یالوم بر آسیبپذیریهای انسانی، پیام ضمنی این کتاب برای مترجم که یک رواندرمانگر است این بود: درمانگران از آنچه بر سر درمانجویانشان میآید در امان نیستند. صرف نظر از تجربه، آگاهی و خبرگی، درمانگر در رویارویی با غم و اندوه و سوگواری، درک و فهم واقعی حس فقدان، امری تقریبا غیر ممکن است مگر اینکه خود درمانگر آن مرحله را پشت سر گذاشته باشد.
این کتاب روایتی است صادقانه و هدیهای است به آنان که در پی حمایت عاطفی، غمگساری و زندگی پر معنا هستند و در صدد است که هستی، صمیمیت، عشق و سوگواری را از منظری کاملا انسانی بررسی کند.
اروین یالوم: «هنگام نوشتن این کتاب در سنی هستیم که اکثر هم سن و سالانمان مردهاند. حالا هر روز از زندگیمان را با آگاهی از اینکه زمان با هم بودنمان محدود و بسیار گرانبهاست میگذرانیم. مینویسیم تا به بودنمان معنا ببخشیم، حتی اگر ما را به تاریکترین نواحی زوال جسمی و مرگ براند. هدف این کتاب، پیش از هر چیز، یاری رساندن برای عبور کردن از پایان زندگی است. اگرچه این کتاب به روشنی حاصل تجربه شخصی ماست، ما آن را به چشم بخشی از گفتمانی ملی درباره نگرانیهای پایان عمر هم میبینیم. همه انسانها خواهان دستیابی به بهترین مراقبتهای پزشکی موجودند، به دنبال کسب حمایت خانواده و دوستان و اینکه حتیالامکان بدون درد بمیرند.
حتی با وجود مزایای اجتماعی و پزشکی، هیچکدام از ما از درد و هراس مرگی که فرا خواهد رسید مصون نیستیم. همه ما همانند یکدیگر خواهان حفظ کیفیت باقیمانده زندگیمان هستیم، حتی اگر پروسههای درمانی را تحمل کنیم که در این روند ما را بدحال و مریضتر کنند. تا چه اندازه مایلیم برای زنده ماندن تاب بیاوریم؟ چگونه میتوانیم روزهایمان را تا حد امکان بدون درد به پایان برسانیم؟ چگونه میتوان این دنیا را با متانت به نسل بعدی واگذار کرد و رفت؟ ما با هم این خاطرات روزانه پیش رویمان را مینویسیم به این امید که تجارب و مشاهداتمان نه تنها به ما، بلکه به خوانندگان هم یاری برساند.»
نازی اکبری: «به رغم آشنایی دیرینهام با اروين يالوم، چه در مقام رواندرمانگر و عضو کوچکی از خیل شاگردان بیشمار او در سراسر جهان و چه در مقام خواننده و مترجم آثارش، خواندن و ترجمه این کتاب تجربهای تکاندهنده و نفسگیر بود؛ بارها به اطرافم نگریستم و به «مسلمات هستی»، « زندگی نزیسته» و «عشق و فقدان» اندیشیدم. آیا به راستی «سوگواری بهایی است که در ازای عشقورزیدن به دیگری میپردازیم»؟ با ترجمه فصل به فصل این کتاب بارها آسمان دلم ابری شد و چشمانم از حادثه عشق تر. تجربه غریبی بود ترجمه این کتاب.»
قسمتی از کتاب مسئله بودن و نبودن:
من، ارو، بارها و بارها به خودم میآمدم و می دیدم انگشتانم را روی قسمت بالایی سمت چپ قفسه سینهام میکشم. ماه گذشته، جراحی که نام و چهرهاش را دیگر به خاطر ندارم شیئی جدید، یک جعبه فلزی ۵ در ۵ سانتیمتر، را بر سینهام جا داد. همه چیز از جلسهام با فیزیوتراپیستی شروع شد که برای ضعف تعادلم نزدش رفته بودم. اول جلسه همان طور که نبض مرا میگرفت، با چهرهای وحشتزده ناگهان به طرف من برگشت و گفت: «من و تو همین الان به بخش اورژانس میریم! نبضت ۳۰ تا میزنه!»
سعی کردم آرامش کنم: «چندین ماهه که نبضم پایین اومده، و بیماری بدون علامت دارم.»
حرف من تأثیر زیادی نگذاشت. او از ادامه جلسه فیزیوتراپیام خودداری کرد و از من قول گرفت که سریعا با پزشک عمومیام دکتر و. تماس بگیرم و این موضوع را مطرح کنم.
سه ماه پیش در حال معاینه سالانهام، دکتر و متوجه ضربان آرام و گاهی نامرتب نبضم شده بود و مرا به کلینیک آریتمی قلب استنفورد ارجاع داده بود. آنها دو هفته مونیتور هولتر به سینهام وصل کردند تا ضربان قلبم را زیر نظر بگیرند. نتیجه آزمایش نشان دهنده ضربان نبض پایین مداوم و گهگاه ضربان نامنظم قلب بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.