محرم
درباره نویسنده الیف شافاک:
الیف شافاک (Elif Shafak) نویسنده کتاب محرم، متولد 1971 نویسندهای ترک که در استراسبورگ فرانسه بهدنیا آمده است. مادرش دیپلمات بوده و از این جهت شافاک زندگی در شهرهای مختلف جهان را تجربه کرده است. او در سال ۱۹۹۸، برای کتاب «پنهان» برندهی جایزهی مولانا شد و در سال ۲۰۰۰، با نوشتن رمان «مَحرم»، جایزهی بهترین رمان سال را از طرف کانون نویسندگان ترکیه از آن خود کرد. شافاک مدرک دکترای علوم سیاسی دارد و در دانشگاههای ترکیه، آمریکا و انگلیس تدریس میکند، او یکی از حامیان فعال برابری و آزادی بیان است و سیاسینویسی بخشی از حرفه اوست.
الیف شافاک، نویسنده مشهور و جسور ترک، این روزها نامی آشنا برای مخاطبان ادبیات در سراسر دنیا است. کارهای او به زبانهای مختلف ترجمه میشوند و در صدر پرفروشهای بازار کتاب در اروپا و امریکا و دیگر نقاط جهان قرار دارند. ازجمله، کتاب ملّت عشق او در ایران هم با استقبال شگفتانگیزی مواجه شده و کمتر کتابدوستی است که آن را نخوانده باشد.
درباره کتاب محرم:
ایندیپندنت تایمز: «شافاک نویسندهای فراتر از ایزابل آلنده، استاد رئالیسم جادویی است. فضای باشکوه رئالیسم جادویی رمان با ذکاوت قابل توجهی طرح شده است.»
«محرم» با رویای یک زن آغاز میشود. زنی که بالنی در حال پرواز را در آسمان میبیند. داستان در چند برههی زمانی اتفاق میافتد: استانبول ۱۹۸۰، استانبول سال ۱۹۹۹، استانبول ۱۸۸۵، سیبری ۱۶۴۸ و فرانسهی سال ۱۸۶۸. میان اتفاقاتی که در این مکانها روی میدهد، ارتباطی موضوعی وجود دارد و در تمام این بخشها، نویسنده محرمیت و رازی را زیر ذرهبین قرار داده است که دیگران آن را پایمال کردهاند. از نگاه او چیزهایی وجود دارند که نباید دیده شوند.این رازهای بزرگ میتوانند اسرار آفرینش، رازهای شخصی زندگی افراد، حریم خصوصی اشخاص و… باشند.
گاهی دیدن و دیده شدن، نظم و نظام آنچه را که باید آنگونه باشد بههم میزند و ما را به گمان و اشتباه وامیدارد. گاهی ما میپنداریم آنچه را که میبینیم حقیقت است. دریغا که حقیقت پشت پردهها مانده و آنچه دیده شده، سایهای از حقیقت نبوده است. شافاک در طول رمان خویش، زیرکانه به توضیح محدودیت چشم در دیدن حقایق پرداخته است. رمان تم عرفانی و فلسفی محض دارد؛ هرچند رد پای عرفان و فلسفه در این کار کاملاً مشهود است، شاید بیش از اینکه بخواهیم اثر را از دید عرفانی بررسی کنیم، باید از دید فردی و اجتماعی زیر ذرهبین قرار دهیم. انسانها در زندگی خود حریمهایی دارند. زندگیهایی که دوست دارند کمتر در مقابل چشمها قرار بگیرد. محرمیتی که فقط خودشان از اسرارش باخبر باشند.
قسمتی از کتاب محرم:
در خواب، بالنی در حال پرواز میدیدم. در سینهی آسمانِ خاکستری بود؛ میان ابرهای سفید، در سایهی خورشید طلایی. من به پشتبام رفته بودم. داشتم بالنی را که در ارتفاع پایین پرواز میکرد، تماشا میکردم که ناگهان بادی شدید وزیدن گرفت. در اثر آن باد ناگهانی بهتلاطم افتادیم. غبارهای سیاهی از روی زمین به هوا بلند شد. بالنِ پرنده، با سرعت داشت ارتفاع از دست میداد. برای اینکه از جلوی چشمم ناپدید نشود، با تمام نیرویم، بر روی پشتبامها میدویدم…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.