فلسفه درد
درباره نویسنده آرن یوهان وتلسن:
آرن یوهان وتلسن (متولد 10 سپتامبر 1960) استاد نروژی فلسفه در دانشگاه اسلو است، که بر روی موضوع اخلاق و فلسفه اجتماعی تمرکز دارد. او cand.mag را برداشت. (مشابه BA) مدرک جامعه شناسی و انسان شناسی، قبل از تحصیل در دانشگاه یوهان ولفگانگ گوته فرانکفورت از سال 1985 تا 1990. وی دکترای فلسفه را گرفت. مدرک دانشگاه Oslo در سال 1993. پیش از آنکه استاد کامل در دانشگاه اسلو در سال 1998 شود، وتلسن به عنوان همکار تحقیق و دانشیار کار میکرد. وی عضو آکادمی علوم و ادبیات نروژ است.
درباره کتاب فلسفه درد:
همدردی با درد
درد چیزی اجتنابناپذیر است.
درد پدیدهایست که ناگزیر در زندگی هر فردی هست و خواهد بود.
درد پدیدهایست تکوجهی.
دردی که از برخورد چاقو با انگشتم احساس میکنم، تصویر کاملی از درد است.
درد همیشه منشأ بیرونی دارد.
درد پایان رنج است و آغاز لذت.
قبول. اما…
بیایید بپرسیم درد چیست؟ شده است به چیستی چیزی که همیشه در معرضش هستید فکر کنید؟ چیزی که بخشی از تصورات و خاطرات و احساسات آدم با آن یا در مقابل آن شکل گرفته است، چیست؟ آیا درد همیشه چیزی منفی است؟ یعنی چیزی که ذهن و تمام اجزای بدن انسان در برابرش بایستد و در جهت نابودیاش عمل کند. یا گاهی در فرهنگهای گوناگون ممکن است معنایی مثبت به خود بگیرد؟ آنچه امروز تصور رایج از درد است، در تعریف «سازمان بهداشت جهانی» از سلامتی منعکس شده است: منظور از سلامتی، غیاب کامل درد و رنج است. اثباتِ سلامتی، مبتنی بر نفی مطلق درد است، بهنحوی که بلندپروازانهترین مقصد مقصد برای سیاستهای سلامت هنگامی محقق میشود که با درد ــ یا همان دشمن سلامتی ــ آنقدر مبارزه کنیم که از بیخ از بین برود. پزشکی مدرن هم به کمک این تلقی از درد آمده است و زمینهای به وجود آورده است که این رؤیا تا حد زیادی محقق شود. اگر درد آن چیزیست که آزاردهنده است، پس بشر باید همهٔ توان و دانش خود را وقف از بین بردن آن کند. در این تعریف متعارف و همگانی، «لذت» نقطهٔ مقابل درد است. جایی که درد پایان میپذیرد، لذت آغاز میشود. اما کسی هم پیدا میشود که بگوید درد لزوماً همیشه چیزی منفی نیست و ما خیال نکنیم عقلش پارسنگ برداشته؟ آیا اگر بگوید درد ممکن است چیز خوبی باشد و چیز خوشایندی نیز در خود داشته باشد، در دم مسخرهاش نمیکنیم؟ آرنه یوهان ویتِلسِن خطر کرده و در این کتاب ــ با رعایت همهٔ جوانب و محدودیتها ــ از این زاویه به «درد» نگاه کرده است. حالا اولین جملات این متن را نگاه کنید. نویسنده جای هر نقطه، علامت سؤال گذاشته است و کتاب را در پاسخ به این پرسشها نوشته است:
درد چیزی اجتنابناپذیر است؟
درد پدیدهایست که ناگزیر در زندگی هر فردی هست و خواهد بود؟
درد پدیدهایست تکوجهی؟
دردی که از برخورد چاقو با انگشتم احساس میکنم، تصویر کاملی از درد است؟
درد همیشه منشأ بیرونی دارد؟
درد پایان رنج است و آغاز لذت؟
اگر بهجای نقطه علامت سؤال را ترجیح میدهید، به جهان کتاب «فلسفهٔ درد» خوش آمدهاید!
قسمتی از کتاب فلسفه درد:
شکنجه یکی از دیرینهترین روشهای انسان است برای اینکه شخصی را مجبور کنند چیزی را بگوید یا از چیزی تمام دست بشوید که معمولا بخشی از وجود فرا۔ جسمانی انسان محسوب میشود. در شکنجه شخص را به جایی میرسانند که از ویژگیهای مشخص انسانی وجودش دست بشوید، به جایی میرسانند که این ویژگیها از میان بروند؛ و این اتفاق طوری میافتد که هیچ کاری از آن شخص برنمیآید جز اینکه در اوج درماندگی صرفا هر چه جلویش بگذارند امضا کند و نمیتواند این فرآیند را متوقف یا معکوس کند. شخص همچون یک انسان وارد روند شکنجه میشود و در آخر همچون حیوان روی زمین کشیده میشود، با او همچون جسدی زنده رفتار میشود که به لحاظ انسانی مرده است. هر ضربه شلاق، هر لگد محکم و هر تکانه درد که بر بدن اعمال میشود به قصد سرعت بخشیدن به این فرآیند دگردیسی از انسان به وجود حیوانی صرف است.
شکنجه را یکی از افراطیترین اشکال اعمال درد محسوب میکنند. اما دقیقا به همین دلیل میتواند بر جنبههایی از پدیده درد پرتو بیندازد که در حیات روزمره از چشممان پنهان مانده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.