شبح گینزا مجموعه قلمروی قابیل کتاب اول
درباره نویسنده کیکیچی اوساکا:
کیکیچی اوساکا (Keikichi Osaka) نویسنده کتاب شبح گینزا، زاده سال 1912 است و بین دو جنگ اول و دوم جهانی دست به نوشتن داستانهای معمایی پیچیده با رویکردهای وحشت و علمی زد و متاسفانه درست با پایان جنگ جهانی دوم یعنی در سال 1945 و در 33 سالگی در فیلیپین از دنیا رفت و ادبیات ژاپن از آثار بعدی وی بیبهره ماند. شبح گینزا مجموعهای از بهترین داستانهای کوتاه اوست که متاسفانه تا یک دهه پیش کشف نشده و حدود یک دهه پیش به زبان انگلیسی ترجمه شده است.
درباره مجموعه قلمروی قابیل:
«قلمروی قابیل» مجموعهای است که در آن به ترجمه و نشر کتابهای معمایی و پلیسی با زیرمجموعههای مختلف از قبیل؛ دلهره و معما، نوآر کارآگاهی، رازآلود و معما و… از کشورهای مختلف پرداخته است. تمام تلاش نشر کامک در این است که در مجموعه قلمروی قابیل، کتابهای جذاب و پرکششی که تاکنون چاپ نشده و یا شناختی از قبل در خصوص آنها نبوده با ترجمه خوب و کیفیت مطلوب به دست دوستداران این سبک داستانها برساند. جناب عباس کریمی عباسی مسئولیت دبیر مجموعه و انتخاب اکثر عنوانها را بر عهده دارند. همچنین جناب آقای مهندس محمد قمری حبشی ایده اصلی نام مجموعه و مشاورههای ارزشمندی در این موضوع را در اختیار ما گذاشتهاند.
درباره کتاب شبح گینزا:
ژاپن کشوری متفاوت در جهان است. سرزمین آفتاب تابان ویژگیهای خاصی دارد که آن را در نظر جهانیان مرموز نشان میدهد چه رسد به اینکه نویسندگان آن دست به نوشتن آثاری خوب درزمینهی ادبیات جنایی بزنند که نمونه آن همین اثر و نویسنده آن است.
ژاپنیها فرهنگ خاص و گاه غیرقابل درکی دارند که حتی در دیگر ملل بهاصطلاح چشمبادامی دیگری که میشناسیم نظیر چینیها و کرهایها دیده نمیشود و نمونه بارز آن شیوه زندگی و عقاید ساموراییهاست. موضوعی جذاب که در بسیاری از کتابها و فیلمهای سینمایی به صورت سوژه درآمده و حتی هوارد فاست کبیر؛ خالق اسپارتاکوس در هفت کتاب سلسلهوار خود کارآگاهی به نام ماسائو ماسوتو خلق کرده که در امریکا به دنیا آمده و بااینحال اصالت شرقی خود را حفظ کرده است هرچند حتی رئیسش هم که از ملیت او خبردار است وی را چینی صدا میزند که طعنه نویسنده به نوع نگاه غربیها به چشمبادامیها و یکسان دیدن و قضاوت کردن آنهاست. نویسنده در این مجموعه سعی کرده است که چهره واقعی مهاجران شرقی را نشان دهد و قضاوت نامناسب امریکاییها نسبت به شرقیها را اصلاح کند.
کیکیچی اوساکا که با همت نشر کامک و گروه مترجمان برگردان برای اولین بار کتابی از او به فارسی برمیگردد، یکی از بهترین نویسندگان داستانهای معمایی و وحشت است که نظیر همتایان هموطنش رانپو، شیمادا، آکوتاگاوا و هیگاشینو در طرح معما و ایجاد تعلیق و هیجان متبحر است و در عین توجه به ساختار داستانی و جذب مخاطب به عواطف انسانی و وجوان بیدار بشری توجه ویژهای دارد. شخصیتهای وی تخت و تک بعدی نیستند و از گوشت و خون آفریده شدهاند آنچنان که از جهان کاغذی کتاب سر برآورده و در دنیای ذهنی خوانندگان خود به جاودانگی میرسند.
ادبیات جنایی ژاپن نویسندگان بزرگی دارد. ادوگاوا رانپو، کیهگو هیگاشینو، سوجی شیمادا، آلیس آریسوگاوا، تتسویا آیوکاوا و … نویسندگان شناخته شده و جهانی است که جوایز مختلف و معتبری چون کلید شیشهای، ادگار و دشنه طلایی را از رقبای غربی خود ربودهاند و با وجودی که نیم قرن از مرگ برخی از آنها میگذرد داستانهایشان هنوز مرتب چاپ و ترجمه میشوند که این کتاب نمونهای از آن است.
قسمتی از کتاب شبح گینزا:
بسیار خب، اجازه بده داستان را از ابتدا برایت تعریف کنم. زمانی که به سن من برسی، از مسائل عجیبی که در دنیای اطراف در حال وقوع است، آگاه خواهی شد اما قسم میخورم که در تمام عمرم این نخستین بار است که چنین چیز وحشتناکی را میدیدم.درهرصورت، تو از قبل اسم ارباب مرا میدانی، کسی که با این سرنوشت شوم روبهرو شد. بله، بله در همهی روزنامهها نوشته شد. شوجیرو هیراتا اسم ارباب من بود، در آن زمان چهلوشش سال داشت. البته روزنامهها همه چیز را اشتباه بیان کردند اما حداقل دو مورد حقیقت داشت. او مدیر مدرسه اِن تکنیک و یک معلم عالی و باانضباط بود. تنها ایراد او، شاید جدی بودن بیشازحدش بود.
بههرحال، چند وقت پیش حادثهای رخ داد، ارباب و همسرش از یکدیگر جدا شدند و آن حادثه دلخراش این بود که آن زن از دنیا رفت. اسم زن او ناتسو بود. او بیستوچهار سال داشت و بیست سال از استاد جوانتر بود. آن معشوقه درست همانطور که در روزنامهها گفته شده بود، یک بانوی باشکوه؛ بسیار جذاب و به همان اندازه خوشقلب بود.
شاید نباید به این اشاره کنم، دو سال قبل، این پیرمردی که با او صحبت میکنی، شغلش را به عنوان سرایدار مدرسه از دست داد اما به عنوان پیشخدمت محل مسکونی استخدام شد. من بعداً از یکی از کنیزان شنیدم که همهی این کارها را آن معشوقه برای من کرد. چطور بیان کنم، ارباب در کارهایش مقداری هوسران بود اما آن معشوقه درست همان چیزی بود که از دختر یک خانواده اصیل انتظار داری، سخاوتمند و برازنده. به این دلیل بود که استاد و معشوقهاش حتی یک بار هم با یکدیگر دعوا نکردند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.