سفرنامه سوزوکی شین جوء (سفر در فلات ایران)
درباره نویسنده سوزوکی شین جوء:
سُوزوُکی شینجوء (متولّد روز ۴ دسامبر سال ۱۸۷۳م. که در روز ۱ نوامبر سال ۱۹۵۷ در هشتاد و چهار سالگی درگذشت) در ساسایاما در ایالت کیوتو زاده شد و هنگام روانه شدن به سفر دور و دشوار خود از غرب تا شرق آسیا در میانۀ سال ۱۹۰۵هنوز سی و دو سال تمام نداشت. او در مدرسۀ بودایی در ژاپن تحصیل کرده و در نوجوانی روانۀ سفری به گردِ جهان شده و به امریکا رسیده بود، و سالها در دفتر بنیاد بودایی در نیویورک مأموریت داشت. پس از ۸ سال اقامت در اینجا به عزم گشتوگذاری دیگر در جهان با کشتی روانۀ ناپل در ایتالیا شد.
پس از دیدنِ این شهر و رُم، در دنبالۀ سفرِ دریاییِ خود به آتن و از اینجا به ازمیر آمد و سپس روانۀ استانبول شد. از این بندر با کشتی نفتکش به بندر باتُوم در روسیه رسید و به قصد سفر به ایران با قطار به باکو، و از طریق دریای خزر به انزلی آمد، و راه خود را به تهران، پایتخت ایران، دنبال کرد. از تهران از راه سمنان و دامغان و شاهرود و سبزوار و نیشابور به مشهد، و از اینجا به قاینات و بیرجند و سیستان رفت.
درباره کتاب سفرنامه سوزوکی شین جوء:
گشت و گذار سُوزُوکی شین جوء در ایران در ماههای دسامبر ۱۹۰۵ تا فوریه ۱۹۰۶ ( شوّال تا ذیحجه ۱۳۲۳ هجری ) مصادف بود با اوج گرفتن ناآرامیهای عدالت خواهی که به صدور فرمان مشروطیت در روز ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ انجامید. او اشارههایی کوتاه به این ناآرامی و رویدادها دارد، و نوشته است که دست خطی از سوی مظفرالدین شاه ( برای تاسیس مجلس عدالت ) به منظور آرام ساختن معترضان صادر شد.
این مسافر ژاپنی ناظر تحولات بعدی، صدور فرمان مشروطیت و سپس رویدادهای دوره استبداد صغیر، نبوده؛ اما یکی از ناظران ژاپنی در مقالهای تحلیلی زیر عنوان امپراتور ایران ( درج شده در شماره ژوئیه ۱۹۰۹ مجله توءیوء جیهو، نشر توکیو ) این پیامدها را مرور کرده است. از آنجا که این مقاله میتواند مکمّلی برای شرح سُوزُوکی از احوال ایران در آن سالها باشد، ترجمه فارسی آن در دنبال این سفرنامه آورده شد.
قسمتی از کتاب سفرنامه سوزوکی شین جوء:
روز ۶ ماه اکتبر سال ۳۸ مِیجی ( ۱۹۰۵م. ) در حالی که هنوز از بیماری بهبود نیافته بودم از منچستر، ناحیهای ییلاقی نزدیک بوستون، روانه شدم و به نیویورک آمدم. کارهای بنگاه ترویج بودایی را که تاکنون گردانندهاش بودم مرتّب کردم و به جانشین خود سپردم؛ و سرانجام در ساعت ۱۱ صبح روز ۱۸ اکتبر به کشتی پُستی ایتالیایی به نام سیسیل نشستم و موطن دوم خود، نیویورک، را که هشت سال آنجا زندگی میکردم پشت سر گذاشتم. امروز از صبح باران نرم نرمک میبارید، و گویی که این هوای گرفته از سختی و رنجی که پیش رویم است حکایت دارد. این تصوّر و نگرانیها مدام در خیالم می گذشت و دَمی آرامم نمیگذاشت.
موج و آشوب دریا در اقیانوس آرام زیاد نبود؛ و پس از دوازده روز سفر و طیِّ ۴,۲۰۰ میل دریایی، در شهر ناپل ایتالیا از کشتی پیاده شدم و در گراند هتل منزل گرفتم. ناپل از شهرهای بزرگ ایتالیا و هم از مراکز تجاری [ اروپا ] است؛ اما وجود مردمی از اقوام و ملل گوناگون که از کشورهای دیگر آمدهاند، به وضع اخلاق و کیفیّت زندگی در این شهر آسیب بسیار رسانده است؛ و مردم فقیر هم فراوان دیدم.
در میان روز، دود و خاکسترِ برخاسته از موادِّ مُذابِ آتش فشان هوا را تیره میکرد؛ و شب هنگام حالت آتش فشانی کوه وِزوو به چشم میآمد. عجیب این است که منظره روز و شب این شهر یکسره متفاوت است. نزدیک این جا شهرهای باستانی، مانند پُمپِی و هرکُولانوم، بسیار بودند، که در سال ۷۹ میلادی زیر خاکستر و گدازه آتش فشان مدفون شدند و سرانجام پس از ۱,۶۰۰ سال در پیِ اکتشاف باستانشناسی و حفّاری از زیر خاک درآمدند. اما چون میبایست در هزینه سفر صرفه جویی کنم، از لذّت تماشای پُمپی گذشتم، و سحرگاه فردای آن روانه شهر رُم شدم.
مناظر این مسیر ( میان ناپل و رُم ) همچنان بود که شاعرانی مانند بایرون و گوته در سرودههای خود وصف کردهاند. جدا از لذّتی که از دیدن این چشم اندازهای دل انگیز بردم، با این تماشا مناظر ژاپن هم بارها به یادم آمد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.