سرمایه در سده بیست و یکم
درباره نویسنده توماس پیکتی:
توماس پیکتی (Thomas Piketty) نویسنده کتاب سرمایه در سده بیست و یکم، زادهی 7 می 1971، اقتصاددان و نویسندهای فرانسوی است. پیکتی در محلهی کلیشی در پاریس به دنیا آمد. او در سال 1991 از اتحاد جماهیر شوروی بازدید کرد و همین سفر کافی بود تا او را به مسائلی چون کاپیتالیسم، داراییهای خصوصی و تجارت علاقهمند سازد. پیکتی در رشتههای ریاضیات و علم اقتصاد تحصیل کرد و در سن بیست و دو سالگی به خاطر نوشتن رسالهای در مورد توزیع ثروت، موفق به کسب مدرک دکترا و جایزهی بهترین رسالهی سال شد. او پس از کسب مدرک دکترا، مدتی در موسسهی تکنولوژی ماساچوست به تدریس مشغول شد و در سال 1995 به مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه پیوست و در سال 2000 به درجهی استادی نائل شد.
درباره کتاب سرمایه در سده بیست و یکم:
توزیع ثروت یکى از موضوعاتى است که امروز گستردهترین بحثها و مجادلات پیرامون آن جریان دارد. ما واقعآ درباره تحول تدریجى آن در درازمدّت چه مىدانیم؟ آیا پویایى انباشت سرمایه خصوصى، همانگونه که کارل مارکس در سده نوزدهم معتقد بود، بهطور ناگزیر به تراکم ثروت در دست افراد هر روز کمترى منجر مىشود؟ یا نیروهاى تعادل بخش رشد، رقابت و پیشرفت فنّى، آنگونه که سیمون کوزنتس در سده بیستم فکر مىکرد، آن را در مراحل بعدى توسعه، به کاهش نابرابرى و هماهنگى بیشتر در میان طبقات سوق خواهد داد؟ ما در این باره که ثروت و درآمد از سده هژدهم تاکنون چگونه و در چه جهتى تحول یافتهاند واقعآ چه مىدانیم و از این دانش و آگاهى براى قرنى که اکنون جریان دارد، چه درسهایى مىتوانیم استخراج کنیم؟
اینها پرسشهایى است که من در این کتاب مىکوشم به آنها پاسخ دهم. بگذارید فورآ بگویم پاسخهایى که در این کتاب آمده است ناقص و ناکامل است. اما این پاسخها بریافتهها و اطلاعات تاریخى و تطبیقى مبتنى است که بسیار گستردهتر از آن چیزى است که در دسترس پژوهشگران پیشین قرار داشته است، یافتهها و اطلاعاتى که سه سده و بیش از بیست کشور را در بر مىگیرد و افزون بر این بر چهارچوب نظرى جدیدى مبتنى است که درک عمیقترى از سازوکارهایى به دست مىدهد که اساس این یافتهها را تشکیل مىدهند، اما همیشه به نظر نمىآیند.
رشد اقتصادى جدید و پخش دانش و شناخت، توانسته است گریز از آن فروپاشى را که مارکسیسم پیشبینى کرده بود ممکن سازد؛ اما نتوانسته است ساختارهاى عمیق سرمایه و نابرابرى را، تغییر دهد – یا به هر حال آنها را آنقدر تغییر نداده است که در دهههاى خوشبینانه پس از جنگ جهانى دوم تصوّر آن مىرفت. هنگامى که نرخ بازده سرمایه به طور مداوم از نرخ رشد تولید و درآمد بیشتر باشد، همانگونه که در سده نوزدهم اتفاق افتاد و کاملا محتمل به نظر مىآید که در سده بیست و یکم هم دوباره همین امر روى دهد، سرمایهدارى بهطور خودبهخود نابرابرىهاى بىضابطه و غیر قابل دفاعى را ایجاد مىکند که ارزشهاى مبتنى بر شایسته سالارى را که جوامع دموکراتیک بر آن مبتنى هستند، از بنیاد تباه مىسازد و از میان مىبرد.
با این حال راههایى وجود دارد که دموکراسى مىتواند از آن راهها کنترل بر نظام سرمایهدارى را دوباره بهدست آورد و این اطمینان را حاصل کند که در همان حال که آزادى اقتصادى حفظ و از واکنشهاى حمایتگرانه و ملّى پرهیز مىشود، منفعت عمومى هم بر منافع خصوصى اولویت و تقدم داشته باشد. توصیههایى که ما در زمینه سیاست اتخاذى در بخشهاى بعدى این کتاب پیشنهاد کنیم؛ در این جهت است. این توصیهها بر درسهایى مبتنى است که از تجربه تاریخى استخراج شدهاند، تجاربى که آنچه در این کتاب پس از این مىآید، اساسآ روایتى از آنها است.
قسمتی از کتاب سرمایه در سده بیست و یکم:
وانگهی در اوت ۲۰۱۲ معدنچیان ماریکانا نه تنها علیه آنچه که آن را سود بیش از حد گروه الون مین میدانستند، بلکه علاوه بر آن، عليه نابرابری دستمزدها بین کارگران و مهندسین و علیه حقوق کلان و افسانهای که ظاهرا به مدیر این معدن پرداخت میشد و تفاوت میان میزان دریافتی او و دریافتی خود نیز اعتصاب کرده بودند.
با این حال، اگر مالکیت سرمایه به طور مساوی تقسیم شده بود و هر کارگر علاوه بر دستمزد خود، سهمی از سود را برابر با دیگران دریافت میکرد، دیگر (تقریبا هیچ کس به مسئله چگونگی تقسیم عواید بین سود و دستمزد توجه و علاقهای نداشت. اگر شکاف میان کار و سرمایه این همه ستیزه و برخورد به وجود میآورد، دلیل این امر بیش از هر چیز و پیش از همه نتيجهی انباشت خارقالعاده و افراطی مالکیت سرمایه است.
در همه کشورها نابرابری در ثروتهای موروثی – و نتیجتا نابرابری درآمدهایی که از این سرمایه حاصل میشود – همیشه بسیار بیشتر از نابرابری در دستمزدها و درآمدهای حاصل از کار بوده و هست. ما در بخش سوم کتاب حاضر این پدیده و علل آن را تجزیه و تحلیل خواهیم کرد. اما فعلا در گام اول، نابرابری درونی در درآمدهای حاصل از کار و سرمایه را مفروض انگاشته و توجه خود را بر تقسیم جهانی درآمد ملی بین کار و سرمایه معطوف و متمرکز میسازیم.
بگذارید موضوع را کاملا روشن کنم. هدف من اینجا دفاع از مطالبات کارگران عليه مالكان نیست، بلکه این است که به مخاطب کمک کنم فکر خود را دقیقتر سازد و منظری از واقعیت به دست آورد که تا حد امکان روشن باشد. بیتردید این نابرابری سهم کار و سرمایه از لحاظ نمادین میتواند احساسات و مخالفتهای بسیار نیرومندی را برانگیزد. ملاحظه این نابرابری با پندارهایی که در خصوص عادلانه یا غيرعادلانه بودن امور به طور گسترده در میان مردم رواج دارد و آنها را باور کردهاند برخورد کرده و ضربات سختی را به آنها وارد میکند و هیچ تعجبی ندارد که این امر گاهی به خشونتهای فیزیکی هم منجر شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.